رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

حضورم فقط یک بودن است . همین .

نه شاعرم و نه ادعائی دارم که کم توان تر از هرگونه توانی هستم .

اگر نوشته ای دارم فقط یک دلنوشته از دلتنگیهام است و بس .

بایگانی

قاصدک

سه شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۳۱ ق.ظ
رویا های تنهائی - قاصدک

گوئیا قاصدکی راز مرا فهمیده

خبــــــر آورده برایت، زمن غمدیده

تازگیــها همه ی خواب مـــــرا پر کردی

شــــــده ای آتـــــــش و گرمی به دلــــم آوردی

قاصدک راست بگو باچه دلش را بردی

تو چـــــه گفتی که چنـــین خاطر او آزردی

قاصــــــدک شاهد من ماه شــــــــبانگاهی بود

پیـــــــش او شِکوه نمـــــــودم که چه سان دل بربود

ماه آورد خبر آتش او سرد شده 

همنــشین تو دگر تا به ابد درد شـده

قاصـــــــدک آمــــــدو ،دنیای مرا رنگین کرد

خواب دوشــــین مرا پر ز گل و، نســـــــرین کرد

قاصدک آمد و از یاد ببردم غم خویش

آنهـــــــمه درد که میـــــزد به تن و جانم نیش

قاصدک ، خواب خوشم رفت ز یاد

ماند از آنهــــــــمه لذت به تنم تنها داد

قاصـــــدک،جان "رسا" گوکه چه گفتی بااو

بار دیــــــگــــــر بــــــرو و  ، باز بگــــــو، باز بگــــــو

 

 



  • گیتی رسایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی