رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

حضورم فقط یک بودن است . همین .

نه شاعرم و نه ادعائی دارم که کم توان تر از هرگونه توانی هستم .

اگر نوشته ای دارم فقط یک دلنوشته از دلتنگیهام است و بس .

بایگانی

رفته ای کنون

جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ب.ظ

 :


گفتی  که مــــی روی ز برم رفتــــــه ای کنون


بر آتشــــــم نشــانده ای و رفته ای کنــــــــون


گفتـــی مکن تو شکوه به  حال و به روزخویش


کی گفتمت برو ؟ چه کنـــــم ،رفته ای کـنون


گیتی رسائی



نظرات  (۱)

وقتی حرفهایمان تمام شد
آن وقت چه؟ 
سکوت می‌کنیم یا
ادامه می‌دهیم ادامه می‌دهیم و تکرار می‌کنیم؟
به هرحال ...سرانجام 
زندگی 
ادامه‌ی خودش را 
از میان حرفها پیدا می‌کند و 
می رود
زندگی می‌رود
و ما در سکوت
با چمدانی در دست 
تعقیبش می‌کنیم...
از حاشیه‌ی خیابان‌های شلوغ
از لابلای آدمهای آشنا
و روبروی یک دکه‌ی روزنامه‌ فروشی
می‌ایستیم
شانه به شانه‌اش
بر می‌گردیم
و در چشمانش زل می‌زنیم

.............

هنگامه هویدا

پاسخ:
ممنونم عزیزم از این انتخاب

ماندن، سنگ بودن است و رفتن، رود بودن .

بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن ،

و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی