گشت زمان
جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۴۲ ب.ظ
آسمانم تیره گشت و
عشقها پایان گرفت
یاد ایام گدشته در
خیالم جان گرفت
آن زمان با هر نگاهی
گرم میشد سینه ام
همچو یک لبخند میشد
نقش بر آئینه ام
درخزان در بوستان چون
بلبلان نغمه خوان
دل جوان و من جوان و
فارغ از گشت زمان
می سرودم شعرهای عاشقانه
در میان گل سِتان
گوئیا بود این زمان تا هست
دنیا جاودان
بی خبر بودم ز گردشهای
دور آسمان
چشم تا برهم زدم آمد
زمین بر آسمان
چشمه های عشق خشکید و
دلم آتش گرفت
سینه ام شدچون کویر و
رنگِ خون خاکش گرفت
باز می بینم "رسا" مینالی
از گشت زمان
با کسی هرگز ندارد خویشوندی
این جهان
#گیتی_رسائی
- ۹۶/۰۳/۱۲