دیدار با خدا
دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۱۵ ب.ظ
در وهم و خیال عاشقانه
دور از غم و عصه زمانه
دل سوی خدا نشانه کردم
درد دل خود فسانه کردم
دیدم که به من نظر همی کرد
دریای محبتش نَمی کرد
گفتم که گلایه دارم از دل
از بخت بدم که هست عاطل
بیهوده مرا تو آفریدی
گوبا که مرا دگر ندیدی
گفتا تو زخویش میزنی دَم
ما راست صلاح تو در عالم
من راضیم از هرآنچه کردم
مخدوم منم تو نسل آدم
امشب به تو کرده ام عنایت
بس کن تو مکن دگر شکایت
خوش باش و گذر بکن به شادی
آخر تو به ما مگر چه دادی؟
این پند شد و به گوش من دوخت
گویا که خدا به بنده آموخت
دیگر نکنم گلایه از بخت
چون سخت گرفته ام شده سخت
پایت ز گلیم رانده ای بیش
از خوی"رسا: تو خورده ای نیش
#گیتی_رسائی
- ۹۶/۰۵/۱۶