رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

حضورم فقط یک بودن است . همین .

نه شاعرم و نه ادعائی دارم که کم توان تر از هرگونه توانی هستم .

اگر نوشته ای دارم فقط یک دلنوشته از دلتنگیهام است و بس .

بایگانی

نمی دانستیم

جمعه, ۳ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۳۶ ب.ظ


سوختن قسمت ما بود نمی دانستیم


سهم ما درد و بلا بود نمی دانستیم


حال بیهوده به ما وعده ی بسیار دهند


چشم امید به دیدار خدا بود . نمی دانستیم


هرگه را بود هوس سوختن ما نگرد


جای شلاق ِ جفا بر تن مابود نمی دانستیم


داوری نیست برای دل محنت کش ما


از برای دل ما درد دوا بود نمیدانستیم


هرنفس حسرت یک لحظه ی خوب بود هوس


این جهان بحر جفا بود نمی دانستیم


دیده بستیم و سپردیم تن و جان به قضا


اینهمه درد به یکجا به کجا بود نمی دانستیم


این زمان بهر دل ما بخوشی سکه مزن


درد ما همچو "رسا" بود نمی دانستیم


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی