مرگ راحت
جمعه, ۹ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۱۵ ب.ظ
کاشکی در سینه ی من دل نبود
در میان موج و طوفان بود.درساحل نبود
کاشکی ارام بودم همچو دریا بی خروش
صاف و آبی رنگ .فارغ بودم از هرجنب و جوش
کاشکی یا سنگ بودم. یا کلوخ شوره زار
یا شرابی تلخ بودم تلختر از زهر مار
کاشکی از پای تا سر در تنم یک رگ نبود
آنزمان از شاد بودن در جهانم شک نبود
بار سنگینی به دوش من نهاده زندگی
هرکه دارد دل . بسوزد تا ته درماندگی
بس شنیدی یک دل بی غم نباشد در جهان؟
منکه با هر دم در آید از دهانم الامان
از تمام زندگی دارم شکایت گوش کو
بر تنم جای دو صد نیش است یارب نوش کو
ساقی و جام و شراب و لذت دنیا کجاست؟
این تن ناسور ما از غم ندیدست و نخواست
لااقل یک مرگ راحت کن نصیب جان من
تا رسم بی دردسر آنجا که هست جانان من
حسرتش باشد"رسا" این آخرین فریاد اوست
می کشد از سینه آهی . شکوه ها از داد اوست
#گیتی_رسائی
- ۹۷/۰۹/۰۹