غم هنگام پیری
يكشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۷:۲۶ ب.ظ
به یادت هست روزی روزگاری؟
کنارت داشتم صبر و قراری؟
دلم با درد و غم کی آشنا بود؟
به چشمانت نگاهم مبتلا بود
صدایت بود آهنگ و سرودم
نگاهت بود گرمای وجودم
دمی بی تو نبود اندر خیالم
نفس در سینه ام میشد وبالم
دریغا رفت همچون بادِ سَرسَر
گل باغ جوانی گشت پرپر
کنون دارم غمِ هنگام پیری
بدست خاطراتم . چون اسیری
خوشا آنکس که مُرد اندرجوانی
نشد بار دلش این زندگانی
به هرساعت هزاران غم ببینی
ازین گلشن بجز ماتم نچینی
"رسا" پیران به سینه زرد رنگند
به زیر چرخ گردن خرده سنگند
#گیتی_رسائی
- ۹۷/۰۹/۱۸