رقص قلم
شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۷، ۰۸:۴۰ ب.ظ
ز رقص قلم . گفتن دردهاست
نشان دادن روی ، رخ زردهاست
بجز این نیاید به کار ِ دگر
شکسته همان به زپاتابه سر
قلم دارد آتش به گفتار خویش
زند بر تن ظالمان زخم و نیش
توانا بود دست مرد خدا
چو قاضی نشیند به حکم و قضا
بود حافظ رسم مردانگی
به دوراز غلامی و از بردگی
کند مرده را زنده از گفتِ خویش
بود گرگ در پیش ظالم نه میش
بود نرم چون آب ِ پاک و روان
چو آتش بود در بر دشمنان
قلم در بر مرد مردانه است
چو شاعر به احساس افسانه است
ستایش کند روح آزادگان
کند تُف به رخسار بیگانگان
گریزند بد کردگاران از اوی
ز شرم و ز خجلت بتابند روی
کِشندَش به زنجیر ،نابخردان
بترسند از گردشش در جهان
"رسا" درد اینجاست . وین حال ماست
گمانم که اینکار کار خداست
#گیتی_رسائی
- ۹۷/۱۰/۲۹