رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

حضورم فقط یک بودن است . همین .

نه شاعرم و نه ادعائی دارم که کم توان تر از هرگونه توانی هستم .

اگر نوشته ای دارم فقط یک دلنوشته از دلتنگیهام است و بس .

بایگانی

رقص قلم

شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۷، ۰۸:۴۰ ب.ظ


ز رقص قلم . گفتن دردهاست


نشان دادن روی ، رخ زردهاست


بجز این نیاید به کار ِ دگر


شکسته همان به زپاتابه سر


قلم دارد آتش به گفتار خویش


زند بر تن ظالمان زخم و نیش


توانا بود دست مرد خدا


چو قاضی نشیند به حکم و قضا


بود حافظ رسم مردانگی


به دوراز غلامی و از بردگی


کند مرده را زنده از گفتِ خویش


بود گرگ در پیش ظالم نه میش


بود نرم چون آب ِ پاک و روان


چو آتش بود در بر دشمنان


قلم در بر مرد مردانه است


چو شاعر به احساس افسانه است


ستایش کند روح آزادگان


کند تُف به رخسار بیگانگان


گریزند  بد کردگاران از اوی


ز شرم و ز خجلت بتابند روی


کِشندَش به زنجیر ،نابخردان


بترسند از گردشش در جهان


"رسا" درد اینجاست . وین حال ماست


گمانم که اینکار کار خداست


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی