بیهوده بود
يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۵۲ ب.ظ
چه یار بدی. دو هزار جفا و باز انتظار مهر از او؟
روایت یک عشق یکسویه و جانسوز است. چون در این زمانه کم است و روایت عشق ناب است، مفید است چنین تمناهایی و مطالعه چنین احوالاتی.
گام بر میدارم اما این گذر بیهوده بود
تا کلید دل نچرخد فکر در بیهوده بود
اه ای گنجشک من در کنج غمهایت بمان
آسمان وقتی نباشد این سفر بیهوده بود
ناخدا پا از گلیم دور دریاها بکش
بادبان وقتی نباشد این سفر بیهوده بود
کار با ابرو کمانان آخرش رسوایی ست
تیر اگر از چشم برخیزد سهر بیهوده بود
موجها افسار خود را دست ساحل داده اند
کوشش دریای طوفانی دیگر بیهوده بود
ای درخت پیر از قانون جنگل ها نترس
ریشه تا در خاک می ماند تبر بیهوده بود
این شعر نا قابل تقدیم به خواهرم گیتی رسائی
چه کسی رسد به پایت ز محبت و صفایت
به خدا ز مهربانی در جهان یگانه هستی