بس ناتوانم
شنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۸، ۱۲:۰۵ ب.ظ
حال و روز واقعی که با درد دست بگریبان هستم
ای راحت روانم، دور از تو بس ناتوانم
باری بیا که جان را در پای تو فشانم
ای دوست گاهگاهی میکن به من نگاهی
آخر چو چشم مستت من نیز بس ناتوانم
اکنون سزد نگارا گر حال من بپرسی
یادم کنی که این دم دور از تو بس ناتوانم
بر من همای وصلت سایه از آن نیفکند
کز محنت فراقت پوسیده استخوانم
ای دوست گاهگاهی میکن به من نگاهی
آخر چو چشم مستت من نیز بس ناتوانم
حال و روز واقعی که با درد دست بگریبان هستم
الاهی فدات بشم خواهرم ای کاش دست من درد میکرد تا شما درد دست نداشته باشید دعا می کنم همیشه سلامت باشید.