با تو ز بلا جــــــــان و دلـــم دور نبود
عاشق شدم و ، زچشم تو دور نبود
دیدی و شکـستی و تو غافل گشتی
این کار ز راه و رســـــم تو دور نبود
#گیتی _رسائی
با تو ز بلا جــــــــان و دلـــم دور نبود
عاشق شدم و ، زچشم تو دور نبود
دیدی و شکـستی و تو غافل گشتی
این کار ز راه و رســـــم تو دور نبود
#گیتی _رسائی
زبانم لال دیـــــدم با رقیبی
همه گفتند بر دردش طبیبی
غلط گفتند و دیدند و شنیدند
ندانستند ، تو سر تا پا فریبی
#گیتی_رسائی
بیهوده امیدیست که شاید تو بیائی
فریاد زدن ره نبرد ، راه به جائی
من مرده ام و ،زندگیم نقش سرابست
گویا که خدا خواست کشم بار جدائی
#گیتی_رسائی
از آن ترسم بیاید بر لبانم
به پیش غیر نامت ناگهانی
بلرزم آنچنان کز لرزش من
همه دانند اسرار نهانی
#گیتی _رسائی
عجـــب مدار ، نه این آخرین حدیث غم است
ســـزای عاشق پر مــــــدعا فقط عدم است
ز ناصحان جو شنیـــــدم که راه من بخطاست
شکسته بسته بگفتم که ،اولین قدم است
#گیتی_رسائی
رنگِ رخ ما ،کجا نشان از دل ماست ؟
درد دل ما ، درون آب و گِل ماست
#گیتی_رسائی
تا خیالت هست ای آرام جان
از من و از دل مجو دیگر نشان
گم شدم در شوره زار زندگی
چون غباری رفته ام بر آسمان
#گیتی_رسائی
رنگ نمانده بر رُخَم
عشق نمانده بر سرم
درد شده همسفرم
یار شده چشم ترم
#گیتی_رسائی
صد بار نام ترا گفته ام
چرا؟؟
یکبار بر زبان تو نامم نمی رود؟
این حسرت است بر دل
نازکتر از حباب
#گیتی_رسائی
آمد خبر که از لب تو ، نامم شنیده اند
سرمست گشته ام
یارب مباد آنکه گدا معتر شود
#گیتی _رسائی
من را شراب داده ، خودت مست باده ای
این هم عذاب بود
که باشم خمار تو
#گیتی_رسائی
ز بیداد تو کی باشد اَمانم ؟
نشانی نیست دیگر زآسمانم
خوشم زینرو که بربادم تو دادی
جهان تا هست منهم جاودانم
#گیتی_رسائی
شدی غم در درونم خانه کردی
چرا پس خانه را ویرانه کردی؟
شدی طوفان و در ویرانه ی دل
چنین همخانه را دیوانه کردی؟
#گیتی_رسائی
شکرِ ایزد کرد مجنون
حال ما را تاکه دید
ما بهر ویرانه ای
سرکردگان عاشقیم
#گیتی_رسائی
مــــــــرنجانم دلـــی دیوانه دارم
غلط
امـــــــــــا ترا من دوســـت دارم
ببـــــین با این هــــمه نامهربانی
دلم را من به دستت می سپارم
#گیتی_رسائی
لب بسته ام ز گفتن و ، می سوزم از درون
اینست حاصلم همه از درد عاشقی
#گیتی_رسائی
ما را ز جفا کشت و لبش خندان شد
چون غنچه ی نو شکفته ی بستان شد
آورد خــــــــــبر حریف ، کـــــــــــز کشتن ما
می گفت که عــــــــــــشق قیــــمتش ارزان شد
#گیتی_رسائی
رنگ زردم می شود گلگون ،
چو بر من بنگری
بیش ازین رسوا مکن
پیش رقیبانم مرا
#گیتی_رسائی
دلبستگیهای من
طنابهائی بودند
که
دست و پای مرا برای زندگی کردن بستند
#گیتی_رسائی
از دره به کوه که می نگریم
عظمت را می بینیم
ولی آن بالا خبری نیست
از کوه که به دره می نگریم
وحشت را می بینیم
ولی آن پائین مصفا و زیباست
مرگ و زندگی........
زندگی کوه است
و
مرگ دره
#گیتی _رسائی
به خیالی که سبکتر بشود بار غمم
دوست را دیدم و غمهای نهانم گفتم
چون شنیدم غم خود را ز زبانهای دگر
دیدم آنگاه که بارم چقدر سنگین است
#گیتی_رسائی
رفتن و به مقصد رسیدن
همان
نرفتن و به مقصد نرسیدن است
مثبت xمثبت = مثبت
منفیxمنفی=مثبت
#گیتی _رسائی