هربار که سینه چاک کردم
عکس رخ تو در آن عیان بود
در گلشن و باغ بی تو رفتم
گل بود و چمن .ولی خزان بود
#گیتی_رسائی
هربار که سینه چاک کردم
عکس رخ تو در آن عیان بود
در گلشن و باغ بی تو رفتم
گل بود و چمن .ولی خزان بود
#گیتی_رسائی
درمانده زگفتنم . بسی سخت
گردیده جهان به کام من تلخ
آسوده کجا توان بیاسود؟
از غم شده جان من غم آلود
یک بام و دوصد هواست اینجا
ماندم به خدا.کجاست اینجا؟
بردرد . دوا نیافریدی
با روی زمین مرا ندیدی
فریاد به آسمان رساندم
دریاست سرشک دیده گانم
دریاب خدا. جهان خرابست
بیداد چرا فقط جوابست؟
خوانِ تو برای اغنیان باز
سهم فقرا ست سوخت و ساز
دادی تو نوید. کجاست امید؟
نوری تو ولی. به ما نتابید
کفراست "رسا" مکن شکایت
درد است کجا کنم روایت؟
#گیتی_رسائی
من از حُرمِ شرابِ عشق مستم
اگرچه نیست جام می به دستم
بیا مارا ببین و حالِ ما را
خرابستان عشقت کرد هستم
#گیتی_رسائی
تا چند خورم غم زمانه ؟
این شیوه ی چرخ کج مدار است
دردیست نهفته در دل و جان
این سیلی خشم روزگار است
#گیتی_رسائی
ببین از بی کسی ، بی همزبانی
شدم بازیچه ی این زندگانی
دگر سیرم به تن جانی نمانده
کنون درمانده ام زین ناتوانی
#گیتی_رسائی
گویا که مرا با غم بسیار سرشتند
از هرغم و هر درد چو طومار نوشتند
صد گریه ی مستانه و لبخند غم انگیز
بر سردرِ و بر سقف و به دیوار بکشتند
#گیتی_رسائی
گویند که زندگی شراب است
مستی بدهد که شهد ناب است
اما بخدا چنان حباب است
دریا نبود ، نقش سراب است
#گیتی_رسائی
خورَد هرکه مال یتیمی به زور
بلا باشد از مال و جانش به دور
خداوندِ بخشنده ی مهربان
به او داده این زور و توش و توان
شریک است با او خداوندگار
که چون روز باشد برش شامِ تار
نشسته خدا بر سر خوان او
نمک خورده چون بوده مهمان او
سپس گشته همدست افکار او
زده قفل محکم به اسرار او
چرایش ندانم در این کارها
که ظالم کند ظلم بس بارها
شدم خاک ره بسکه دیدم جفا
نه تنها ز ظالم . ز لطف خدا
به من عیب بنما که کافر شدم
بر لولیان جام و ساغر شدم
دلم خون شد از جورِ نامردمان
ز رنج زنان ، درد پیر و جوان
به زیر کف پای دونان اسیر
چنان مور دربند دندان شیر
کنون سینه ام کوه اتشفشان
بجز غم ندارد ز آتش نشان
"رسا " بهتر انست ببندی دهان
تو ظاهر ببینی ؛ نبینی نهان
#گیتی_رسائی
نجاتم ده ازین سردرگمی ها
که من در خویشتن گمگشته هستم
همیشه حسرتم بوده رهائی
ولی اکنون به غمها بسته هستم
#گیتی_ رسائی
هرکسی آمد
زدرد عاشقی
بسیار گفت
لیک درمان
از زبان
هیچکس نشنیده ایم
#گیتی_رسائی
ندیدم که بد کرده بد دیده است
گمانم خدا "بد" پسندیده است
دلم درد دارد ازین عدل و داد
که شیطان برین حال خندیده است
#گیتی_رسائی
چون بلا ، صد درد بر جانم نشست
همچو تیری شد ، پرو بالم شکست
خویشتن داری خیال خام شد
کو امیدی؟ کی توان زین دام جست؟
#گیتی_رسائی
تا چند بنالم و ؛ به گوشت نرسد
یک جام کنار من ؛ به نوشت نرسد
خواهم که تقاص گیرم از هر نگهت
دستم به دو چشم می فروشت نرسد
# گیتی_رسائی
شهر دل من پر از غم است ای گردون
یک دل ز برای من کم است ای گردون
باید که هزار دل به من میدادی
دریاست نیاز و این نم است ای گردون
#گیتی_رسائی
به رنگ و روی مهرویان مشو خام
بترس از آنکه بی مایه دهد کام
خدا با آنهمه لطف فراوان
نبخشیدست بی مایه به ما جان
به هرچه داده صد منت نهاده
بشو شاکر به هر نعمت که داده
چو کردی شکر نی پایان کار است
که مرگی سخت تردرانتظار است
کریمان چون دهند کی باز گیرند؟
ربخشش تا خدا پرواز گیرند
به یمن نعمت و بی حد و پایان
نمیدانم چه سان باید دهم جان
دریعا جبر بود این زندگانی
کنم شکرش نباشد جاودانی
مشو غره اگر دیدی محبت
فرستد بهر تو صد خوان نعمت
بدان قصد و غرض باشد در اینکار
خصوصا گر کند در بخشش اصرار
به زیر کاسه حتما کاسکی هست
به زیر دست و بالش دستکی هست
"رسا" دیدست ، بیهوده سخن نیست
نشان گل درین دشت و دمن نیست
#گیتی_رسائی
پرسیده ام حال ترا
گفتی کجا دیدی مرا؟
گفتم ترا در آینه
از من کجا بودی جدا؟
#گیتی_رسائی
گفتند که نیستی شود هست
در گردش روزگار
اما
گشتیم
ما هست بُدیم و
نیست گشتیم
#گیتی_رسائی
با هر نگاه جان مرا
او به لب رساند
اما چه دیر
زعاشقانه ی من با خبر شده
#گیتی_رسائی