هرگاه آمدی و
ندیدی نشان من
خوشحال باش
رفته به باد آشیان من
#گیتی_رسائی
کاش مجنون حال ما را می شنید
وانگه
از لیلای خود دل می برید
#گیتی_رسائی
به دستم داده دنیا سخت کاری
ندارم پیش یاران اعتباری
رهائی گشته رویای محالی
زسر تاپا نمانده جز غباری
#گیتی_رسائی
کشیدم بس ملالتها من از دل
درین دنیا زدم صد دور باطل
نهادم غم به روی غم به هردم
بُدَم چون موج سرگردان به ساحل
#گیتی_رسائی
مرا یک ساقی و صد جام باید
تو را صد رنگ و صدها کام باید
مپرس، آسان بدامت من نیایم
نه با دانه ، برایم دام باید
#گیتی_رسائی
بود درد تو از توانم بیش
زده اکنون به جسم و جانم نیش
نتوانم دمی بیاسایم
آری اینست قسمت درویش
#گیتی_رسائی
به گمانم که منِ دلشده
با فکر و خیال تو جهان را دیدم
پس خطا نیست که با فکر تو باید میرم
غرض اینست که من
خوش به بیماری خود خو کردم
#گیتی_رسائی
بی خبر بودن تو
عشق منِ مشتاق است
چون تنم از تب این عشق
همیشه داغ است
#گیتی_رسائی
گویا خدا مرا ز برای غم آفرید
لطفی نموده بهر دلم همدم آفرید
دریاست لایزال بزرگّی همتش
سهم مرا ببین که ز دریا نم آفرید
#گیتی_رسائی
هرلحظه دلم به نشتری آزردی
و آنگاه به خنده خاطرم آزردی
میسوزم و نیست چاره جزسوختنم
اینگونه چرا شکسته را آزردی؟
#گیتی_رسائی
رفتم که فراموش کنم یاد ترا
ویرانه کنم خانه ی آباد ترا
اما بخدا شکست خود را دیدم
دیدم به دو چشم خویش بیداد ترا
#گیتی_رسائی
گفتم منگر مرا که بی تاب شوم
چون شمع به پیش چشم تو آب شوم
یک عمر تقاص عاشقی را دادم
گر تلخ نمودمی ، می ناب شدم
#گیتی_رسائی
دل را مشکن . شکست دل آسان است
اما چو شکست عید ما قربان است
رفتی و نمانده از دلم هیچ به جا
هرزخم سزاوار دو صد تاوان است
#گیتی _رسائی
دل من دشت جنون بود و نمیدانستم
سینه ام غرق به خون بود و نمیدانستم
غرق بودم به خیالاتی و خوابی دلخوش
تیر عشقی به تنم بود و نمیدانستم
#گیتی_رسائی
گویا خدای هم دگر از ما بریده است
آدم سرشته بود. به شیطان رسیده است
در این زمان ز خصلت انسان نشانه نیست
دیو و دد است آنکه خدا آفریده است
در سینه جای دل بمثل سنگ خاره است
نقش خدای از رخ ما پر کشیده است
با نام حق به خون یتیمان وضو کنیم
شب را نشانه گرده و گویا سپیده است
صد موعظه به سوز به منبر همی کنند
بس شر ز مفسدو شیطان خریده است
یزدان شدست رونق بازار کسبشان
چشم حیایشان که خدا را ندیده است
بر پشت جاهلان بنشستند شاهوار
جهل است آنکه پشت کسان را خمیده است
با صد خرافه بر همگان سروری کنند
فحشاگری که فاقه حسن حمیده است
صدها نقاب روکش روی پلیدشان
گر خط به خط کنم بخدا یک جریده است
دل خون شدست بسکه"رسا " دیده عیبها
چون مار قاشیه تن و جان را گزیده است
#گیتی_ رسائی
دردی که شود نهان نگردد درمان
هر سخت که حل گشت ، بگردد آسان
پروانه ز سوز شمع آگاه نبود
چون بال و پرش سوخت بر او گشت عیان
#گیتی_رسائی
تو ارزان دادی از دستم ، ندانی
مرا از تو ربودند این خلایق
درست است اینکه می گویند . آری
خلایق را بود هر آنچه لایق
گیتی_رسائی
یک شب به خیال خویش گفتم ، یکبار
بگذار کمی که بی خیالت بشوم
اینگونه مرا به خواب و رویا تو مبر
بگذار که بی خیال ِ حالت بشوم
مارا تو ببین و حال و روز ما را
بگذار که فارغ از جمالت بشوم
از خویش بریده ام به تو پیوستم
بگذار خراب ِ بی مثالت بشوم
در جمع نشسته ام ولی تنهایم
بگذار که مست از آن وصالت بشوم
برآتش خود نشسته ام چون ققنوس
بگذار که فارغ از ملالت بشوم
ما را چو "رسا" ز خویش بیگانه مخوان
مگذار خیال ِ لامحالت بشوم
#گیتی_رسائی
من هر روز با آینه گفتگو میکنم
نه دیوانه نیستم
هوای تو به سرم هست
هنوز تصویرت مرا گول میزند
که تو هستی
همان که بودی
نگاهم میکنی
و من هنوز و هنوز
ترا دوست دارم
#گیتی_رسائی
دانم که خیالِ یارِ دیگر داری
در سر هوس دیار دیگر داری
اما چکنم که پای بست تو شدم
هرچند که تو قرار دیگر داری
#گیتی_رسائی
مرنجان دل بینوای مرا
ندانسته راه غلط رفته است
اگر چه سزایش همین بوده است
به دیدارت از خود سفر کرده است
#گیتی_رسائی
خوشا آنانکه دل از تو بریدند
ترا دادند و ، دنیا را خریدند
زهر نعمت که دادی زآنشان بیش
ز انسانیت و انسان غریبند
********
حرام ما به آنان نوش جان شد
بلای جان ما، دور زمان شد
چو پرسیدم ، زبانم را بریدند
همه ایمان ما حدس و گمان شد
********
نشانِ بودنم ، فریاد و داد است
گذشت روزگارانم چو باد است
نمی فهمم کجا هستم چه حالم
چو من مادر درین دنیا نزادست
********
زبس نالیده ام رنجور و زردم
همیشه همنشین آه و دردم
"رسا" جبر زمانه بودن ماست
بد اَر کردم . خدایا توبه کردم
#گیتی_رسائی
زنی بر جان ما هر روز نیشی
همه دارند حال ِ بس پریشی
بریده هرکسی از تو گمانم
خوشا آنکس ندارد هیچ کیشی
#گیتی_رسائی
جهان دار مکافات است ، یارب
نه بیداری، همه خوابست یارب
چنان بازیچه ما را آفریدی
چرا گفتی سپاسم گوی ، یارب؟
#گیتی_رسائی
درین دنیا بجز محنت ندیدم
برای باغ دل آفت خریدم
به تاوان همه دلبستگیها
کنون از عالم و آدم بریدم
#گیتی_رسائی
سپردن دل نهایت جز بلا نیست
چنان دردیست کو را کس دوا نیست
گذشتن به بود از دل سپردن
اگر دادی ، گرفتن پس؛، روا نیست
#گیتی_ رسائی
به عمری من اسیر دیده بودم
ترا دیدو پسندید و هوس کرد
سپردم خویش را یکسر به دیده
ولی بی رحم راهش را عوض کرد
#گیتی_رسائی