
خوشا آنکه با روی خوش خواستن
ز یارب برای همه حال خوش خواستن
به ویرانه باشی و خواهی ز حق
بر خار و خس روز خوش خواستن
#گیتی_رسائی

خوشا آنکه با روی خوش خواستن
ز یارب برای همه حال خوش خواستن
به ویرانه باشی و خواهی ز حق
بر خار و خس روز خوش خواستن
#گیتی_رسائی


با ماه بسی گفته ام
اسرار دلم را
او همدل و همراه همه
شب گذران است
#گیتی_رسائی

من کجا و به عشق خو کردن
عمر طی شد به جستجو کردن
بی نصیبم ، بیا تماشا کن
من کجا فکر آبرو کردن
#گیتی_رسائی

گلبانگ نوای خوش شنیدم
گفتم که صدای دلبر آمد
اقبال بد مرا تو بنگر
بگذشت و درین گذر نیامد
#گیتی_رسائی


رفتی و، به دست غم سپردی ما را
از یاد نرفتی و ، ببردی ما را
چاره نبود مرا ، ندانم چه کنم ؟
از زمر ه ی بیدلان شمردی ما را
#گیتی_رسائی

رنگ از رُخم پریده . ندیدی؟
نگو که نه
آتش بجان گرفته .تو دیدی؟
نگو که نه
بیهوده میکنی تو تظاهر
ندیده ام
من دل سپرده بودم و دیدی
نگو که نه
#گیتی_رسائی

قربان سر آنکه مرا ، یار صدا کرد
شد مرهم و هر درد مرا بار دوا کرد
رنجور چو میدید مرا از غم ایام
با مهر مرا از غم و از رنج رها کرد
ازشادی من شاد چو گلهای بهاری
صد خنده و شوخی ز سرصدق و صفا کرد
بودند حریفان همه گهگاه کنارم
او خانه ی خود در دل و در دیده بناکرد
آزرده اگر ساختم از زخم ربانم
با آنکه ز من جور و جفا دید وفا کرد
چون رنگ رخم دید بشد محرم اسرار
صدها گره از کار من غمزده وا کرد
تا اوست مرا نیست غمی در همه ایام
این یار"رسا" لطف خدا بود و خدا کرد
#گیتی_رسائی

مرگ دلم شــــــــــــــــده فکر شبانه ام
من را ببین ، ببین چه شده ذکر شبانه ام
آتـــــــــــش به سینه میزنم و کیف میکنم
آرام جان من شـــــــــده سِحرِ شبابه ام
#گیتی_رسائی

کردی نگاه و
غافلی از حال و روز من
کی باورت شود
که چه سوزیست سوز من
لب بسته ام که
از تو نگویم به کس سخن
هرگز مکن گلایه
تو آتش فروز من
#گیتی_رسائی

همه عمرم تباه یک نگه شد
چه کس گفته نگه کردن گنه شد؟
تقاص یک نگه ، عمری عذابست؟
که روز و روگار من سیه شد؟
#گیتی_رسائی

از هُرم نفسهای مــــــن زار خـــــراب
انگور شود به لحظه انبار شـــــــراب
آتش بزنم جهان کنــــــــــم ویرانه
آن به که شود دیده ی خونبار سراب
#گیتی_رسائی

نمیدانم چه روزی؛ خاطرم نیست
که پرسیدم ز چشمانم ، طرف کیست؟
نگه بار دگر بر من جفا کرد
خودش را با نگاهت آشنا کرد
دلم لرزید گفتم با دو دیده
رها کن خویش را ازاین پدیده
مکن رفتار ناهنجار زین پس
مشو بازیچه ی هرخارو هر خس
ازین ترسم درین سودا ببازیم
پس از عمری دگر باهم نسازیم
*******
نمیدانی چه کردی با نگاهت
نمیگویم که بوده این گناهت
جدائی بین من با دیده افتاد
زمن بگذشت و دردام تو افتاد
شده دیده غریبه با من و دل
تو صید خوب کردی زآب و ازگِل
"رسا" دیگر ندارد شکوه زین بیش
بزن بر دیده ی بیچاره اش نیش
#گیتی_رسائی

دل درون سینه پنهاست و
رازش بر ملا
وای اگر چون دیده میشد
داستانش را بدید
#گیتی_رسائی

بی آنکه کنم قمار
من باخته ام
دنیای بدی
برای خود ساخته ام
گه رشک برم
به حال هر دیوانه
برخویش چو دشمنان
به خود تاخته ام
#گیتی_رسائی

از عشق
با دل خود بین چه کرده ام
مجنون به پیش ما شده رسوا
درعاشقی
#گیتی_رسائی

لذت عشق است دیدار تو و
پنهان شدن
این چنین در عشقبازی
با تو بازی میکنم
#گیتی_رسائی

یارب تو نظر بکن به اطراف ، نه دور
ما غرق سیاهی و ، توئی عالم نور
دلریش شدیم ازینهمه درد و بلا
آگاه تو نیستی؟ کجائی تو؟ کجا؟
از ناله ی مادران دلم آب شده
صد برده اسیر دست ارباب شده
از تشنگی و گشنگی و زور و ستم
نه دادرسی و مرهمی در عالم
ای کاش ندانی به چه حالی هستم
بشکسته دلم مانده به روی دستم
گرشکوه کنم به ناسپاسی محکوم
تگفیر کنی مرا و ، گردم معدوم
دانم که ازین ناله به جائی نرسم
میسوزم و نیست برکسی دسترسم
ای کاش بدانی، نکند بی خبری؟
گفر است بگویم ، که بیا کن گذری
آنگاه خودت ببین چه محشر کردی
مرهم نشود دلی که نشتر کردی
آمد به لب "رسا" همه درد دلش
اشکال تمام بوده در آب و گِلَش
#گیتی_رسائی

گاهی دل من هوای رویت دارد
افتادن ِ در شکنج مویت دارد
ولله که به سازش نتوانم رفصید
آرام فقط در سر کویت دارد
#گیتی_رسائی

تاریکتر از شب به خدا روز منست
هجران تو ساز بوده و سوز منست
اینست عجب که ترک عادت نکنم
هرشب نگهت شمع شب افروز منست
#گیتی_رسائی

افسوس نمی خورم به دوران شباب
ار اول و آخرش جهان بوده خراب
آن روز غمی و این زمان کوه غمی
گلزار جهان خورده فقط از عم آب
#گیتی_رسائی

هرجا که نگاه می کنم یاد تو هست
برهرکه نگاه می کنم یاد توهست
کی میروی از خاطر این رفته زدست
برماه نظر چو می کنم یاد تو هست
#گیتی_رسائی