با یک نگاه
آتش دوزخ حلال شد
برباد رفت
حاصل یک عمر زهد ما
#گیتی_رسائی
درد است اینکه با دل خود
جنگ می کنی
از بهر آبرو رخ خود
رنگ می کنی
درد است اینکه بر دل خود
چنگ میزنی
جای دوا،به سینه ی خود
سنگ میزنی
#گیتی_رسائی
ما را اسیر کرده غمت
خوش به حال تو
دیوانه وار بر در و دیوار
سینه ام
می کوبد این اسیرِ غمت
خوش به حال تو
دیدم نگاه کردی و
لبخند میزدی
رفتی یه جای توست غمت
خوش به حال تو
رنگ از رُخَم پرید و به جانم
شرر فتاد
دیگر بنود غیر غمت
خوش به حال تو
گفتم"رسا" بگو غم دل را
نگفت و رفت
گویا که بود خوش زغمت
خوش به حال تو
#گیتی_رسائی
گفتی به پایم می نشینی
بر دلم نشستی
گفتنیها را تو گفتی
عاشقیها را من کردم
اصلا از اول تفاهم نداشتیم
#گیتی_رسائی
آوخ که خنده های تو بر من
عذاب بود
آتش به جان من زده ای
کاش خواب بود
با اینهمه بلا که بر سرم آورده ای
خوشم
گفتی بگو بگو ، چه بگویم ؟
کتاب بود
#گیتی _رسائی
رفتی دلم ز داغ جدائی
کباب شد
هرلحظه لحظه زندگیم چون
حباب شد
گفتی که باورت نشود
حال زارمن
از ترس آبروست ؛ به رُخَم
غم نقاب شد
#گیتی_رسائی
دنیای من
یعنی اینکه
تا اون هست ، همه چیز هست
وقتی او نیست ، ؟؟؟؟؟؟؟
من کجایم؟
#گیتی_رسائی
دردهایمان را به هم می گوئیم
تا حالمان خوب شود
وچه دنیای مسخره ایست
#گیتی_رسائی
دانم که چرا چنین ز غم مهجورم
عاشق شده ام ، ولی ز عشقم دورم
در خویش شکسته تر زمن نیست کسی
در چشم همه چو وصله ی ناجورم
#گیتی_رسائی
حسابم را ز عاقلها جدا کن
مرا گفتی به حال خود رها کن
طبیبان هم امید از من بریدند
بیا با یک نگه دردم دوا کن
#گیتی_رسائی
یک لحظه دیدن تو به عالم برابر است
زین رو بریده ایم زعالم به لحظه ای
#گیتی_رسائی
از راه بندهای این شهر شلوغ
هرگز خسته نشدم
شاید تو هم پشت چراغ قرمز مانده ای
نقست را حس میکنم
کاش هرگز این چراغ سبز نشود
تا ابدیت .......که شاید.....
#گیتی _رسائی
هربار ترا دیدم و گفتم که تمام است
این عشق برای من بیچاره حرام است
بودی چو رطب این دل تریاکی ما را
دیدار تو بر ما که خماریم به کام است
#گیتی_رسائی
بیچارگی ببین ، به هوای تو دلخوشیم
عمرگذشته را به وفای تو ، دلخوشیم
تا قلـــــــب من درون تنــم ناله می کند
با شایدو، اگرکه بیائی تو، دلخوشــیم
#گیتی_رسائی
سودای عاشقان در و دیوار خانه نیست
چون مرغکی بود که
گرفتار لانه نیست
#گیتی_رسائی
درد مرا به کوچه ی رندان نبرده اند
آخر خرابتر زمن آنجا
کسی نبود
#گیتی_رسائی
دارم هزار درد ندارد یکی دوا
هرجا که رفته ام برسیدم به ناکجا
خو کرده ام به درد.چو درمان گذشته است
گـــــــــــویا نبود و نیــــــــــــــست رهائی. ازین بلا
#گیتی_رسائی
بر من نگاه کرد چنان گرم و آتشین
گویا هنوز از رخ من
برنتافته
#گیتی_رسائی
خیالت دل درون سینه ام نیست ؟
پس این خواب و خیال خام از چیست ؟
#گیتی_رسائی
حدیث عــــــــــشق مـــــــــــن و تـــــــو
حــــــــــــدیث دوریهـــــــــــــــاست
هـــــــــــزارسال اگر بگـــــذرد
تو در خــــــــــــیال منی
#گیتی_رسائی
مزن لبخند ، زمن جانم گرفتی
به دل گر بود ایمانم، گرفتی
چو دانستی که میسوزم ز عشقت
شدی شیطان ، گریبانم گرفتی
#گیتی_رسائی
آتش زدی به آنچه که ما را قرار بود
کردی خزان هرآنچه که ما را بهار بود
حالا ببین تو حال دل و روزگار ما
شهدی چکانده ای به مثل زهر مار بود
#گیتی_رسائی
مــــــــــــپرس از من ،چه می خواهی؟ کبابم
برای مرگ گـــــــــــوئی در شــــــــــتابم
غرض گـــــــــــر بود اینجا . زندگانی
ندیدم لذتی من ، در عذابم
#گیتی_رسائی
گفتم که عشق تا که بیاید حذر کنم
از سینه ام همه غم دوران به در کنم
بیهوده بود آنهمه عهد و قرارها
کی می شود ز آتش سوزان گذر کنم ؟
#گیتی_رسائی
مدیون تو و ، عشق تو و ، لطف تو هستم
مــــــدیون تو و ، آن خم ابروی تو هــــستم
هــــرچند تو مارا به پــــــــــشیزی نخریدی
تا جان بوُدَم ، خاک ســــر کوی تو هستم
#گیتی_رسائی