غم درماندگی
يكشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۵۴ ب.ظ
تا نباشی مثل من ، در نمی یابی مرا
اشک سرخم را نمی دانی ز چیست
راز رنگ زرد را
راز تنهائی و زخم سرد را
راز پژمردن میان سبزه زار
راز افسردن به هنگام بهار
تانباشی مثل من
در نمی یابی مرا
بی نیازی را ببین درمن چه غوغا میکند
باشکفتن فصلها درپیش ماست
لبک با غم خو گرفتن کیش ماست
سالها باید. سالها باید که تو از ماشوی
تا نباشی مثل من هرگز نمی یابی مرا
چون "رسا" دراین گذار زندگی
کی تو می فهمی غم درماندگی؟؟؟