چو آمد عشق
شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۹ ق.ظ
چو آمد عشق دردم چاره می کرد
دل دیوانه ام صد پاره می کرد
سر سودا ندارم مستِ مستم
نه یکباره ببین صد پاره می کرد
گیتی رسائی
چو آمد عشق دردم چاره می کرد
دل دیوانه ام صد پاره می کرد
سر سودا ندارم مستِ مستم
نه یکباره ببین صد پاره می کرد
گیتی رسائی
تو اینجایی
با همان چشم ها
همان دست ها
و درست با همان اسم،
شاید این چیزی شبیه یک معجزه باشد اما
من هنوز
چشم هایم را
به همان جاده ای دوخته ام
که تو را به دستش سپرده بودم!
به بی ثباتی محکومم نکن
آن کسی که من بدرقه اش کرده بودم
هرگز باز نگشته است!
روزگار امانت دار خوبی نیست...
"مصطفی زاهدی"
از کتاب: دست هایش بوی نرگس می داد