عشرت پنهانی
شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۵۲ ب.ظ
چون تو رفتی خاطراتت محرم تنهائیم
شاهد من بود یادت، شاهد شیدائیم
گاه باهم شاد بودیم و گهی گریان زغم
همدمی میکرد با من لحظه ی بی تابیم
یادآن روزی که میدیدم ترا با دلهره
گرچه میدیدم که در این ماجرا قربانیم
گر نمیدیدم ترا یک روز ،چون دیوانگان
آنچنان بودم که گویامرغکی زندانیم
میشدم گم در میان لحظه های انتظار
یوسفی بودی تو و من ساکن کنعانیم
گرمِ گرمم من هنوز از آتش آنروزها
هست موجی سهمگین اندر دل طوفانیم
پایمال خود نمودی آنهمه دیوانگی
گوئیا من تک سوار اینهمه ویرانیم
دودها از سینه خیزد چون "رسا" یاد آورد
خاطراتت هست اکنون عشرت پنهانیم
#گیتی_رسائی
- ۹۵/۰۷/۱۰