پایان خوش عمر
شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۵:۲۷ ب.ظ
درمان نشود درد به یک ناله و یک آه
باید که بسوزی به شب و روز و سحرگاه
بردیده زند تیرو زند بر جگرت چنگ
هرلحظه اجل زیر دو گوشت زند آهنگ
هرگز نشود رام . مشو خام . که این پیر
تادیر بجنبی زکمانش بزند تیر
گر رفت مخور حسرت بگذشت زمان را
هرروز گرفتست زتوریشه ی جان را
برعهد و وفایش نبود هیچ امیدی
وز زمزمه اش کی بشنیدی تو نویدی؟
باید که گذر کرد . همین چاره درد است
پایان خوش عمر فقط سایه مرگ است
دیگر نسزد شکوه "رسا" از غم ایام
زهر است درین کوزه و درد است درین جام
#گیتی_رسائی
- ۹۶/۰۴/۱۷