قرعه ی مرگ
شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۵۶ ب.ظ
هوسی نیست که پابند جهانم بکند
مرده ام
پیشتراز آنکه مرا مرگ نهانم بکند
رنج مردن نبود بیشتر از زیستنم
گرچه دانم کَمَکی عشق جوانم بکند
آتشی هست درونم که مرا می شکند
گردهان باز کنم ، غرق گناهم بکند
همچو آئینه ی بشکسته درون خویشم
دردِ سختیست مرا دشمن جانم بکند
هرنفس، درد فرو میرود و می آید
کاش میشد که به یکباره تمامم بکند
آسمان تو"رسا" ابری وگه طوفانیست
قرعه ی مرگ کجا هست به نامم بکند
#گیتی_رسائی
- ۹۶/۱۱/۰۷