رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

حضورم فقط یک بودن است . همین .

نه شاعرم و نه ادعائی دارم که کم توان تر از هرگونه توانی هستم .

اگر نوشته ای دارم فقط یک دلنوشته از دلتنگیهام است و بس .

بایگانی

پیر زمانه

سه شنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۸، ۰۲:۳۲ ب.ظ

نظرات  (۱)

  • abdolnabi solimani
  • می‌برند ز مشرق شمع فلک زبانه

    ای ساقی صبوحی درده می شبانه

    عقلم بدزد لختی چند اختیار دانش

    هوشم ببر زمانی تا کی غم پیر زمانه

    گر سنگ فتنه بارد فرق منش سپر کن

    ور تیر طعنه آید جان منش نشانه

    گر می به جان دهندت بستان که پیش دانا

    ز آب حیات بهتر خاک شرابخانه

    آن کوزه بر کفم نه کآب حیات دارد

    هم طعم نار دارد هم رنگ ناردانه

    صوفی چگونه گردد گرد شراب صافی

    گنجشک را نگنجد عنقا در آشیانه

    دیوانگان نترسند از صولت قیامت

    دیدی که چه ها کرد به من پیر زمانه

    پاسخ:
    مان از این عجوزه . 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی