ای گل عاشق فریبم باز هم گولم زدی
غصه ها کردی نصیبم باز هم گولم زدی
من به نیرنگ تو عادت کرده بودم پیشتر
بیشتر کردی حبیبم باز هم گولم زدی
رفتی و بی من چراغ خانه ی دشمن شدی
وای از جور رقیبم باز هم گولم زدی
شکوه کردم کی می آیی ای گل خوشبوی من
چون شنیدی عندلیبم باز هم گولم زدی
ای عجب از دیده ی غدار سحرآلوده ات
گفت طنازی عجیبم باز هم گولم زدی
گول زدن یک هنر است. و اگر این اتفاق سالها تکرار و تکرار شود، میشود هنرمند!
و مسلم کسی که این ماجرا را اینقدر لطف و آهنگین و زیبا به شعر در میآورد،از همه هنرمندتر است!
ای گل عاشق فریبم باز هم گولم زدی
غصه ها کردی نصیبم باز هم گولم زدی
من به نیرنگ تو عادت کرده بودم پیشتر
بیشتر کردی حبیبم باز هم گولم زدی
رفتی و بی من چراغ خانه ی دشمن شدی
وای از جور رقیبم باز هم گولم زدی
شکوه کردم کی می آیی ای گل خوشبوی من
چون شنیدی عندلیبم باز هم گولم زدی
ای عجب از دیده ی غدار سحرآلوده ات
گفت طنازی عجیبم باز هم گولم زدی