من بسیار گریسته ام هنگامی که آسمان ابری است مرا نیت آن است که از خانه بدون چتر بیرون باشم من بسیار زیسته ام اما اکنون مراد من است که از این پنجره برای باری جهان را آغشته به شکوفه های گیلاس بی هراس، بی محابا ببینم
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده ای
وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیده ای
ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیده ای
بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پر خون شدم از من چرا رنجیده ای
گر من بمیرم در غمت خونم بتا در گردنت
فردا بگیرم دامنت از من چرا رنجیده ای