پرسی ز من که دارد زان بینشان نشانی
هر کس ازو نشانی دارد نشان نو جوانی
جوانی بگذرد یارب به کام دل ندانی
که سازد کامیاب از وصل پیر ناتوانی
به قتلم کوشی ای زیبا جوان و من درین حیرت
که از قتل کهن پیری چه خیزد نوجوانی
تمام مهربانان را به خود نامهربان کردم
به امیدی که سازم مهربان نامهربانی
پرسی ز من که دارد زان بینشان نشانی
هر کس ازو نشانی دارد نشان نو جوانی
جوانی بگذرد یارب به کام دل ندانی
که سازد کامیاب از وصل پیر ناتوانی
به قتلم کوشی ای زیبا جوان و من درین حیرت
که از قتل کهن پیری چه خیزد نوجوانی
تمام مهربانان را به خود نامهربان کردم
به امیدی که سازم مهربان نامهربانی