دوشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۸، ۰۸:۳۵ ب.ظ
پاسخ:
کس در این خانه جاودان نزید
دیو بیرون شود سلیمان هم
بشکافد،پراکند، ریزد
بام ها، سقف ها و ایوان هم
نه همین خانه فقیر فرو
اوفتد، بلکه قصر سلطان هم
بنماند زمین و آنچه در اوست
آسمان و آفتاب تابان هم
بشکافند و منفجر گردند
زهره و ماه و مهر و کیوان هم
می شود در نوشته چون طومار
کوه ها، بحرها، بیابان هم
روزی این دهر گشته است آغاز
روزی آخر رسد به پایان هم
این خبرها همین، نه من گویم
در حدیث آمده است و قرآن هم
شب و روز هی بنالم ز جفای چشم مستت
چه کنم که در نگیرد به دل ستم پرستت
به خم کمند زلفت همه عالم اندر آمد
به چه سان رهم ز بندت به کجا روم ز دستت
دل من به خاک جویی و نیابیش از این پس
که بماند پای در گل ز غبار زلف پستت
همه وقت شست زلفت من خسته را چو آتش
تو چه می کشی نگویی که چنین خوش است شستت
چو گشایی و ببندی به خمار چشم نرگس
شکند هزار توبه ز یکی گشاد دستت
ز دلم به باغ حسنت همه باد تند خسپد
تویی ار چه شاخ نازک نتوان بدین شکستت
نبود فسردگان را سر دوستکامی ما
که ز خون دیده باشد می عاشقان مستت
نبود همیشه خوبی ز برای چشم بد را
تو زکوة حسن باری بده این زمان که هستت
نفسی نشین و دل ده که برفت جان گیتی
بگشاد چشم تیری که ز نوک رسای خستت