دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۸، ۰۹:۲۷ ب.ظ
پاسخ:
با بیگران درود خدمت شما عزیز و یار مهربانم . به خود میبالم هرگاه از شما پیامی دارم . نمیدانید چقدر برایم ارزشمند است ومیدانم کم پیدا میشود عزیزی که وقت بگذارد برای همچو منی . مدتهاست بعلتهای گوناگون ناتوانی جسمی ام بیشتر شده البته کاملا طبیعی هست ولی گاها به مناسبتهائی بیشتر هم شده . مثلا شکستگی دست از شانه . خوب بهترم ولی کو دیگر آن دست و کو دیگر آن توان . اگر دیر جواب میدهم شما بزرگوار و من کم توان . اینست علتش . باز هم سپاسگزارم مهربانی بیش از اندازه ی شما هستم
به کی بگویم که رفتی بگم که بی گناهم
با ساعت صبر عمریه چش به راهم
عاشقی افتاده در بند نگاهت مانده ام
تا نگاهت با نگاهم حرفها دارد بمان
دامی است که باید بکشاند به گناهم
سیبی که تو انداخته باشی سر راهم
به کی گویم که تنهام بگم از دست دردم
راست کنم این کمر را بازم بگم که مردم
عمریه به عشق تو بی قرار و اسیرم
من غلام نوکرات توئی شاه و امیرم