رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

حضورم فقط یک بودن است . همین .

نه شاعرم و نه ادعائی دارم که کم توان تر از هرگونه توانی هستم .

اگر نوشته ای دارم فقط یک دلنوشته از دلتنگیهام است و بس .

بایگانی

سنگلاخ عشق

پنجشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۸، ۰۷:۴۸ ب.ظ

نظرات  (۲)

پرسیدم از او نامش نالید غرور من

با عشق غرور پیر درگیر همی دیدم

----------------------------------------------

هر سحرگاه بروبد ره و بیراه‌، نسیم

به امیدی که کند مؤتمن‌الملک عبور

------------------------------------------

رگ رگ است این آب شیرین و آب شور

در خلایق می‌‌رود تا نفخ صور

-----------------------------------

در زیر بار منت پرتو نمی‌رویم

دانسته‌ایم قدر شب تار خویش را

-----------------------------------------

چونک شب آن رنگها مستور بود

پس بدیدی دید رنگ از نور بود

-------------------------------------

عشق را گفتم که صبرم اندکیست

گفت اینت بس که بسیاری نماند

-------------------------------------------

نهان شد از من بیچاره راز محنت تو

قضای بد ز همه کس نهان صبور بود

-----------------------------------------

پاسخ:
مثل همیشه مدیون اینهمه لطف شما هستم

):

پاسخ:
با درود به شما و تشکر از حضورتان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی