رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

حضورم فقط یک بودن است . همین .

نه شاعرم و نه ادعائی دارم که کم توان تر از هرگونه توانی هستم .

اگر نوشته ای دارم فقط یک دلنوشته از دلتنگیهام است و بس .

بایگانی

اشک آئینه

دوشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۴۲ ب.ظ

نظرات  (۲)

زمینگیرم به حال من نخندید

به پرواز محال من نخندید

دلم این رورها مرد سفر نیست

پرستوها به بال من نخندید

تار و مارم کرده ای با فرم و چال گونه ات

لابه لای خنده ات چنگیز را می آوری

پاسخ:
مــــن آن پیـــر ِ پیمانه گیرم ، که نیست
تـــن از تاب ِ سستی ، به فرمان ِ مـــن
بـــه پنجاه و اند ، ایــــن گــــرانباده جام
فلــــک هشــــته ، بر دست ِ لرزان ِ من
حــــریفان بـــه لبخــــند و من در هراس
هراســی ، کـــه آتـــش زنـــد جان ِ من
مـن ، این عمر ِ افزون ، نخواهم به هیچ
کـــه هیــــچ است ، آغــــاز و پایان ِ من
هـمان به ، کــــه پیمانه کوبم به سنگ
کـــه آغوش ِ مـــرگ است ، درمان ِ من
  • حامد احمدی
  • انسان در مقابل گذر عمر، چون موری است در مقابل خرس. شاید هم در مقابل یک گوریل. با قد حداقل دو متر.

    انسان که جلوی آینه می‌ایستد، از قبل بازی را باخته است. ما زور مقاله با او را نداریم. اگر دم از جنگ بزنیم، خنده اش می‌گیرد. همچون موری در مقابل خرس. شاید هم در مقابل یک گوریل.

     

    پاسخ:
    شاید هضمش برای شما در این سن که هستید سخت و قابل باور نباشد ولی اگر به سن و سال من و امثال من برسید آه که با آینه ها چه درد دلها خواهید داشت گاه خاطره و گاه دلزدگی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی