خواندم به گوش دل هزاران بارمرا نشنید حال بگذار خونجگر باشد
من و دل هر چه نابلد بودیم عشق در کارِ خویش وارد بود
من و دل را نخوانده از بر داشت تا نگاهش به دور و بر باشد
پاسخ:
در سمت توام دلم باران ، دستم باران دهانم باران ، چشمم باران روزم را با بندگی تو پا گشا می کنم ... هر اذانی که می وزد پنجره ها باز می شوند یاد تو کوران می کند ... هر اسم تو را که صدا می زنم ماه در دهانم هزار تکه می شود ... کاش من همه بودم کاش من همه بودم با همه دهان ها تو را صدا می زدم ... کفش های ماه را به پا کرده ام دوباره عازم توام ... تا بوی زلف یار در آبادی من است هر لب که خنده ای کند از شادی من است زندگی با توست زندگی همین حالاست... زندگی همین حالاست..
خواندم به گوش دل هزاران بار از عشق بر حذر باشد
خواندم به گوش دل هزاران بارمرا نشنید حال بگذار خونجگر باشد
من و دل هر چه نابلد بودیم عشق در کارِ خویش وارد بود
من و دل را نخوانده از بر داشت تا نگاهش به دور و بر باشد