داغ بزرگ
دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۲۳ ب.ظ
هر چه نالی و بنالیم از سر دنیا کم است
هر چه بد گویی و بد گویم ز دنیا بس کم است
کس ندیدیم و نبینیم کز سر دنیا دلش بی ماتم است
هر چه نالیم و بنالیم از سر دنیا کم است
هر چه دیدیم و کشیدیم از سر دنیا بس است
تا به کی بینیم و بنشینیم به غم یارب بس است
هر که او خود ره دنیا برفت بی ماتم است
شکرت خدا اما خودت دانی که این دنیا بد است
من بدیدم کز غم و ماتم دلش پر آتش است
بارالها خود دگر دانی که این آتش بس است
در پشت چارچرخه فرسوده ای / کسی
خطی نوشته بود:
"من گشته ام نبود !
تو دیگر نگرد
نیست!"...
شکایت از دنیا و روزگار درهر عصری مورد توجه شعرا و داستان سرایان بوده. این برمیگرده به توقعات بشر از چیزی که از زندگی میخاد و بهش نرسیده
دنیا پل باریکی
بین بد و بدترهاست
:(