چهارشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۳۶ ب.ظ
-
۱
۰
- ۹۹/۰۸/۲۱
پاسخ:
درود به شما و خانواده محترم . راستش خیلی خیلی نگران شدم . چرا بیمار شدید. امیدوارم این ویروس نبوده باشد . خواهش میکنم مواظب خودتان باشید . باور کنید نگران به این فکر افتادم که دیگر ذوقی برای خواندن دلنوشته هایم ندارید و اینهم کاملا قابل درک است . ولی اگر میدانستم که مشکل سلامتی دارید بی انداره دلواپس میشدم خواهش میکنم مرا از حال خودتان با خبر کنید از دختر خانم عزیزتان هم متشکر که اینهمه به پدر خوبش توجه دارد خدا هر دوتایتان را برای هم نگهدارد
ناﻟﻪﺍﻡ ﺩﺭ ﭼﺎﻩ ﺁﺏ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺁﺏ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺖ
ﺁﻩ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭘَﺮ ﺯﺩ ﺳﺤﺎﺏ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺖ
ﻣﺎﻩ ﻧﻮ ﺩﺭ ﻗﻠﻪﯼ ﺷﺐ ﺍﺯ ﻧﻔﺲ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﭘﻠﮏ ﻭﺍ ﮐﺮﺩﯼ ﻧﮕﺎﻩِ ﻣﺎﻫﺘﺎﺏ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺖ
چشمهایت چیره شد بر کشور آرامشم
دشتِ رنگینِ خیال و قصرِ خواب آتش گرفت
ﺩﺭ ﺗﺐ ﺗﻨﺪ ﻧﻔﺲﻫﺎﯾﺖ ﮐﺪﺍﻣﯿﻦ ﺷﻌﻠﻪ ﺑﻮﺩ
ﺗﺎ ﺯﺩﯼ ﻟﺐﺑﺮﻟﺐ ﺳﺎﻏﺮ ﺷﺮﺍﺏ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺖ
ﺳﯿﻨﻪﺍﻡ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺑﺎﺭﺍﻥِ ﻣﻬﺮﺕ ﻣﯽﮔﺪﺍﺧﺖ
ﻗﻄﺮﻩﺍﯼ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻧﺒﺎﺭﯾﺪﯼ ﺳﺮﺍﺏ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺖ
ﺩﺭ ﻏﺮﻭﺏ ﺗﻨﮓ ﺳﺎﺣﻞ ﺍﺷﮏِ ﺁﺗﺸﺒﺎﺭِ ﻣﻦ
ﺑﺮ ﻟﺐ ﺩﺭﯾﺎ ﻓﺮﻭﻏﻠﺘﯿﺪ ﺁﺏ ﺁﺗﺶ ﮔرفت
چنگ زﺩ ﺷﺒﺪﯾﺰ ﺑﺮ زلف سیاهت چون نسیم
ﺍﺯ ﺣﺴﺪ ﮔﯿﺴﻮﯼِ ﺯﺭﺩ ﺁٰﻓﺘﺎﺏ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺖ
سلام خواهرم خوبی سلامتی شرمنده جند روز است مریض بودم ولی خدا را شکر خوب هستم این مدت دخترم بجای من مطلب می نوشت امیدوارم شما هم سلامت باشید دلنوشته هاتون بسیار عالی بودند موفق باشید.