
تو آهوی وحشی بُدی و
صید نگشتی
ما بیهده در دام به امید
نشستیم
#گیتی_رسائی

از کسیکه فریاد می زند نترس
بترس از کسیکه سکوت کرده
و فکر می کند
#گیتی_رسائی

سکوت من تنها
و قویترین اسلحه ی من است
در مقابل تمام فشارهای
نابرابر
#گیتی_رسائی

رفتی تو ، خیالت که من از خویش برفتم
گفتی که، زدم بر دل تو نیش و برفتم
دیگر نکنم ناله ز بد عهدی دوران
از پیش تو من با جگر ریش برفتم
#گیتی_رسائی

دریای درد بوده ام ای ساحل نجات
دنیاست تلخ و توئی شاخه ی نبات
اگه چو نیستی چه دهم شرح حال خویش؟
ما را امید نیست به شیرینی لبات
#گیتی_رسائی

تا دلی هست و تو هستی و جهان
اشک چشمم نشـــــود هیــچ عیان
دردهایـم هـــــــمه درپرده نهــــــان
عشــــق تو هست هـــمه تاب و توان
#گیتی_رسائی

آیا در مقابل تمام بی عدالتیها
میتوان باز هم سکوت کرد ؟
هرگز
بی عدالتی را سکوت
پر و بال میدهد
#گیتی_رسائی

بر دست قضا نهاده بودم سرِ خویش
جای تو غمت نشانده بودم بَرِ خویش
خوش بود .توبودی و من و بار غمت
پرکرده بُدَم ز عشق تو ساغر خویش
#گیتی_رسائی

دیوانگی ببین
من در شراب عشق
چنان غوطه ورشدم
آنسان که عاقلان
همه در حیرتند
هنوز
#گیتی_رسائی
![Lacey Rogers [ ANTM Cycle 22 ] + Stephanie Parsley Photography:](https://s-media-cache-ak0.pinimg.com/564x/98/ac/ec/98acecfe62ec794698ca43952c800705.jpg)
نگاه می کنی
اما
سخن نمی گوئی
چو نیست
شکوه
طبیب از کجا؟
دوا بکند؟
#گیتی_رسائی

مپرس حال دلم را
زبد ، بَتَر باشد
مگو دعا بکنم
چونکه بی اثر باشد
هزار بار مرا برده اند
نزد طبیب
طبیب من چو توئی
سعی بی ثمر باشد
#گیتی_رسائی

صبورانه ز عشق تو گذشتم
نکردم شکوه ای از سرگذشتم
نباشد شاهدی جز روی زردم
مسوزان دل ، که بود این سرنوشتم
#گیتی_رسائی

درد است اینکه با دل خود
جنگ می کنی
از بهر آبرو رخ خود
رنگ می کنی
درد است اینکه بر دل خود
چنگ میزنی
جای دوا،به سینه ی خود
سنگ میزنی
#گیتی_رسائی

ما را اسیر کرده غمت
خوش به حال تو
دیوانه وار بر در و دیوار
سینه ام
می کوبد این اسیرِ غمت
خوش به حال تو
دیدم نگاه کردی و
لبخند میزدی
رفتی یه جای توست غمت
خوش به حال تو
رنگ از رُخَم پرید و به جانم
شرر فتاد
دیگر بنود غیر غمت
خوش به حال تو
گفتم"رسا" بگو غم دل را
نگفت و رفت
گویا که بود خوش زغمت
خوش به حال تو
#گیتی_رسائی

گفتی به پایم می نشینی
بر دلم نشستی
گفتنیها را تو گفتی
عاشقیها را من کردم
اصلا از اول تفاهم نداشتیم
#گیتی_رسائی

آوخ که خنده های تو بر من
عذاب بود
آتش به جان من زده ای
کاش خواب بود
با اینهمه بلا که بر سرم آورده ای
خوشم
گفتی بگو بگو ، چه بگویم ؟
کتاب بود
#گیتی _رسائی

رفتی دلم ز داغ جدائی
کباب شد
هرلحظه لحظه زندگیم چون
حباب شد
گفتی که باورت نشود
حال زارمن
از ترس آبروست ؛ به رُخَم
غم نقاب شد
#گیتی_رسائی
دنیای من
یعنی اینکه
تا اون هست ، همه چیز هست
وقتی او نیست ، ؟؟؟؟؟؟؟
من کجایم؟
#گیتی_رسائی

دردهایمان را به هم می گوئیم
تا حالمان خوب شود
وچه دنیای مسخره ایست
#گیتی_رسائی

دانم که چرا چنین ز غم مهجورم
عاشق شده ام ، ولی ز عشقم دورم
در خویش شکسته تر زمن نیست کسی
در چشم همه چو وصله ی ناجورم
#گیتی_رسائی