
حسابم را ز عاقلها جدا کن
مرا گفتی به حال خود رها کن
طبیبان هم امید از من بریدند
بیا با یک نگه دردم دوا کن
#گیتی_رسائی

حسابم را ز عاقلها جدا کن
مرا گفتی به حال خود رها کن
طبیبان هم امید از من بریدند
بیا با یک نگه دردم دوا کن
#گیتی_رسائی

یک لحظه دیدن تو به عالم برابر است
زین رو بریده ایم زعالم به لحظه ای
#گیتی_رسائی

از راه بندهای این شهر شلوغ
هرگز خسته نشدم
شاید تو هم پشت چراغ قرمز مانده ای
نقست را حس میکنم
کاش هرگز این چراغ سبز نشود
تا ابدیت .......که شاید.....
#گیتی _رسائی

هربار ترا دیدم و گفتم که تمام است
این عشق برای من بیچاره حرام است
بودی چو رطب این دل تریاکی ما را
دیدار تو بر ما که خماریم به کام است
#گیتی_رسائی

بیچارگی ببین ، به هوای تو دلخوشیم
عمرگذشته را به وفای تو ، دلخوشیم
تا قلـــــــب من درون تنــم ناله می کند
با شایدو، اگرکه بیائی تو، دلخوشــیم
#گیتی_رسائی

سودای عاشقان در و دیوار خانه نیست
چون مرغکی بود که
گرفتار لانه نیست
#گیتی_رسائی

درد مرا به کوچه ی رندان نبرده اند
آخر خرابتر زمن آنجا
کسی نبود
#گیتی_رسائی

دارم هزار درد ندارد یکی دوا
هرجا که رفته ام برسیدم به ناکجا
خو کرده ام به درد.چو درمان گذشته است
گـــــــــــویا نبود و نیــــــــــــــست رهائی. ازین بلا
#گیتی_رسائی

بر من نگاه کرد چنان گرم و آتشین
گویا هنوز از رخ من
برنتافته
#گیتی_رسائی

خیالت دل درون سینه ام نیست ؟
پس این خواب و خیال خام از چیست ؟
#گیتی_رسائی
![]()
حدیث عــــــــــشق مـــــــــــن و تـــــــو
حــــــــــــدیث دوریهـــــــــــــــاست
هـــــــــــزارسال اگر بگـــــذرد
تو در خــــــــــــیال منی
#گیتی_رسائی

مزن لبخند ، زمن جانم گرفتی
به دل گر بود ایمانم، گرفتی
چو دانستی که میسوزم ز عشقت
شدی شیطان ، گریبانم گرفتی
#گیتی_رسائی
آتش زدی به آنچه که ما را قرار بود
کردی خزان هرآنچه که ما را بهار بود
حالا ببین تو حال دل و روزگار ما
شهدی چکانده ای به مثل زهر مار بود
#گیتی_رسائی
مــــــــــــپرس از من ،چه می خواهی؟ کبابم
برای مرگ گـــــــــــوئی در شــــــــــتابم
غرض گـــــــــــر بود اینجا . زندگانی
ندیدم لذتی من ، در عذابم
#گیتی_رسائی

گفتم که عشق تا که بیاید حذر کنم
از سینه ام همه غم دوران به در کنم
بیهوده بود آنهمه عهد و قرارها
کی می شود ز آتش سوزان گذر کنم ؟
#گیتی_رسائی

مدیون تو و ، عشق تو و ، لطف تو هستم
مــــــدیون تو و ، آن خم ابروی تو هــــستم
هــــرچند تو مارا به پــــــــــشیزی نخریدی
تا جان بوُدَم ، خاک ســــر کوی تو هستم
#گیتی_رسائی

گفته بودی صبر می باید رسم تا بر مراد
کو مرادی؟ رفته حتی دین و ایمانم به باد
دلخوشی خوبست اما کو نشان ،تا رفته ام
می شوم چون خاطره حتی نمی آیم به یاد
#گیتی_رسائی

دل ز ما برکن که امیــــــــــــدی به درمان نیست نیست
در دیاری این چنین صبرو قراری نیــــــست نیست
حاصل یک عمر بودنهای ما باد هــــــواست
اندرین دام بلا ، راه فراری نیست نیست
#گیتی_رسائی

آوخ که دیده ام چه فراون گریسته
بر حال زار ماست که غمخوار گشته است
#گیتی_رسائی

آنچنان مستـــم که گر افتم به رود
رود گــــــردد از تـــــــنم اَنبان دود
دود عشق است اینکه میاید ز رود
چیستم از عشق ؟ نابودم ز بود
#گیتی_رسائی

تو آتشی و تو عشقی . و عشق سوزانست
که سوز عشق چو سوز تو گرم و جوشانست
به آتــــــــــشی که زدی تا ابد چــــنان سوزم
که هرچه مست و خرابی چو من پریشانست
#گیتی_رسائی

خــــــــــداوندا به گِل ،دل جا نهــادی
وز آن پـــــــس دیده بر رویم نـــهادی
ندانستی که این دو خصم جانست؟
به دردم کاش مرهــــم می نهـادی
#گیتی_رسائی

به عــــــمری با تو مــــــن کردم مدارا
نپرسیـــــــــــــدی تو حتی حال ما را
هنوز از عاشقـــی ها مست مستم
بیـــــــــا حالا ببـــــین احــوال ما را
#گیتی_رسائی

گذشــــــت و میگذرد هرچــــــــه در جـــــــهان جاریست
ولی گــــــــــــذشت فراســـــــــــوی مرز بیداریست
که گفـــــــته است ترا عشق آخـــر کار است ؟
بهر گلی که نظر میکنی ببین خاریست
نگاه کن که نلرزد دلت بهر نگهی
که آتشــــــت بزند روزگار بر گــــنهی
مباش هـــمدم هرخارو خس که میسوزی
زرهـــــــــــــروان طـــــــــــــــــریقت اگر نیاموزی
به صــــــــــــــبح بر رخ گل چون حـــــــباب شبنم باش
برای هر دل بشــــــــکسته نقـــــش مرهم باش
نـــــــدارد ارزش یک لحظه جـــــز دمی باشد
که از تو بر دل افسرده مرهمی باشد
"رســـــــا" دلست فقط دل که دل بدست آرد
خوشــــــــــــــا کسی که دلش را به عشق بسپارد
#گــــــــــــــیتـــــــــــــــــــــی_رســــــــــــــائــــــــــــــــــــی