۰۲
تیر
خواب رفته از سرم
دل نشسته در برم
چشم را می بندم و بر بادبانی از خیال
قلب شب را می شکافم با خیال
شعله های اندرونم ،همچو نوری
می نشیند بر شبم
شام را چون روز روشن می کند
می نویسم لیک پایانی نمی بینم هنوز
شب که شد ، از درد خود هم پافراتر می نهم
دردیاران، سوزهجران، غصه بیماری همسایه و
بیماران دارن ، ناله هاو حسرت و کین فراوان
رنگ رنگ و، جور واجور و، هزاران
خواب رفته از سرم ، دل شکسته در برم
گیتی رسائی