ز آتشی که نشاندی به جان من ، دودم
که لحــــظه ای به خدا در بَرَت نیاسودم
فغان و درد مرابــــود حاصلم زین عـشق
خیال هســـت که هستم ، ولیک نابودم
گیتی رسائی