ما را شکسته ای و نداری عنایتی
این سرنوشت ماست ، ندارم شکایتی
روز ازل که قصه ی ما را نوشته اند
قاضی نبود تابکند خوش قضاوتی
اندر مسیر باد سرشتند خاک ما
طوفان گرفت و برد اگر بود لذتی
دیگر چه سود؟ ازکه بنالم؟ چه حاصلی؟
ما را نبود یک سرسوزن فراغتی
حالا که مرده در تن ما آرزو و عشق
از ما نکرد داور دوران حمایتی
گفتی " رسا" گذشته زمن .دیگر بریده ام
بس همچو ماست در دل دنیا روایتی
#گیتی_رسائی