به میهمانی چشم تو آمدم
تو ندیدی
زمن تو روی گرفتی
نیاز من تو ندیدی
به غمزه ،عم تو فزودی
به عشوه دل بربودی
من آمدم ، تو نبودی
#گیتی_رسائی
به میهمانی چشم تو آمدم
تو ندیدی
زمن تو روی گرفتی
نیاز من تو ندیدی
به غمزه ،عم تو فزودی
به عشوه دل بربودی
من آمدم ، تو نبودی
#گیتی_رسائی
عمریست غمت در دل من خانه گزیده
جز روی ترا در همه ی عمر ندیده
شب تا به سحر راز و نیازم همه با توست
یادِ تو درون جگر حون شده ام تار تنیده
#گیتی_رسائی
بر من نگاه کن تو ببین پیر گشته ام
اندر فراق تو ز جهان سیر گشته ام
دیگر نمانده در کف من غیر یاد تو
چون شیرِ پای بسته . زمینگیر گشته ام
#گیتی_رسائی
از من به تو باشد این نصیحت
مُردست در این جهان حقیقت
پس به که به فکر خویش باشی
ازپشت زند به تو رفیقت
سرگذشت عشق با دل ساز شد
بعد از آن با درد هم آواز شد
بردل عاشق نشان غم نهاد
آری آری . این چنین آغاز شد
#گیتی_رسائی
گفتم . دهها کتاب شعر سیاه کردم
نبودی
گفتم تو چه کردی؟
گفت
بی تو زندگی نکردم
#گیتی_رسائی
چون اشک بشو به چشم من پای گذار
من روی خزانیم، توئی باد بهار
هرچند که این خیال و خوابست ولی
تعبیر بکن تو خواب مارا ای یار
#گیتی_رسائی
دل را نبود به دل گذاری
پس گفته غلط که هست راهی
در سینه ی ما دلیست پر درد
اما تو به سینه دل نداری
#گیتی_رسائی
از من تو مپرس ، حال دل را چون است
هر روز غم از روز دگر افزون است
گفتند بکش به درو غمها خطی
گفتم نشود، که غم زحد بیرون است
#گیتی_رسائی
به رویا میروم از تنگی دل
که اندر خواب بینم روی ماهت
چه میدانی چه حالی دارم امشب
خودت دانی همین باشد گناهت
#گیتی_رسائی
دلم می سوزد از درد جدائی
شدم درمانده اما نیست راهی
شدم همدرد با نی کو نوازد
بنال ای دل به آهنگ جدائی
#گیتی_رسائی
دیدی که زعشق داغ ِ داغم
رفتی و نیامدی سراغم
اکنون بنگر به حال زارم
من در غم تو سیاه زاغم
#گیتی_رسائی
دل گفت به دیده، من اِلَستم
از باده ی ناب ِ عشق مستم
چون دیده شنید گشت شیطان
آن کرد که برد دل ز دستم
#گیتی_رسائی
دیدیم ترا؛ شدیم غافل
یک عمر اگر بُدیم ، عاقل
شکوه نکنم ، که سرنوشت است
این دور اگر چه هست باطل
#گیتی_رسائی
در سینه ی من دلیست آغشته به خون
بدتر بــــــــــــود این حال دلم از مجنون
آمد به سرم از آنچه مـــــــی ترسیــدم
می خــندم و می زنم به خود مُهر جنون
#گیتی_رسائی
زدم خود را به بیراهه که تا کس
نفهمد در دلم شوراست و غوغاست
همان بهتر که دردم خفته ماند
میان گریه خندیدن چه زیباست
#گیتی_رسائی
مرنجان مرا ، من دل آزرده ام
زبس زخم از این و آن خورده ام
کنون مانده ام همچو جامی تهی
ببین نقش عشاق دل مرده ام
#گیتی_رسائی
گیرم که ز من تو دل بریدی
بربام کس دگر پریدی
حسرت به دلت بماند آخر
دلداده تر از مرا ندیدی
#گیتی_رسائی
عذابست این بودن و زیستن
ندانم چه بودم ؛ کنون کیستم
شدم خسته از بسکه نالیده ام
خدایا چنان سوختم گوئیا نیستم
#گیتی_رسائی
مرا درد دادی ، ندادی دوا
بهر سو کشاندی ، نگفتی چرا؟
کنون مانده ام گیج دراین میان
زبهر چه آخر سرشتی مرا؟
#گیتی_رسائی
ندانم چه کردم در این روزگار
و یا چاه کندم سر رهگذار
که این زندگانی شده قسمتم
مرا چرخ گردون نموده شکار
#گیتی_رسائی
از ما مخواه ، دهیم دل به خار و خس
دل جایگاه خدا هست، نی هوس
دل هست یادگار خداوند و عشق او
نی گاهگاه . به هَر دَم به هر نفس
#گیتی_رسائی
دردیده ی ما بی تو جهان رنج و عذابست
خونِ دلِ ما بر رخِ ما آبِ زلال است
هرچند ندیدی و شکستی و گذشتی
خون خوردن ما دیدی و گفتی که حلالست