
گفت آن روز نگاهت
که بلا یعنی چه
به من خسته بگفتا
که جفا یعنی چه
سوختن در قفس و ناله زدن
یعنی چه
کافری کردم و گفتم
که خدا یعنی چه
#گیتی_رسائی

گفت آن روز نگاهت
که بلا یعنی چه
به من خسته بگفتا
که جفا یعنی چه
سوختن در قفس و ناله زدن
یعنی چه
کافری کردم و گفتم
که خدا یعنی چه
#گیتی_رسائی

چه دردی شد دوا؟ ای نامسلمان
که گفتست دل شکستن هست آسان؟
نباشد بی جزا ظلم ستمگر
که بشکست هر که دل ،دادست تاوان
#گیتی_رسائی

چه بد است اینهمه اختلاف سلیقه
من میخواستم با تو باشم
تو با دیگری
#گیتی_رسائی

مشو از من جدا . تا من نمیرم
بیا نزدیکتر تا جان بگیرم
حساب سالیانم رفته از یاد
به دست خویشتن جانان اسیرم
#گیتی_رسائی

عذابی بود دیدن . روی ماهت
امانم را بریده .آن نگاهت
چرا با من چنین کردی؟ چه کردم؟
ترا من با خدا کردم رهایت
#گیتی_رسائی

ساده باشد که به هر دلشده گوئی بگذر
گر جفا دید زنی خنده بگوئی بگذر
درد دارد که بسوزد نبود همنفسی
بی خیال از غم دل آئی گوئی بگذر
#گیتی_رسائی

سحر آمد یکی بی دل سراغم
بگفتا از جدائی داغِ داغم
نهادم دست او بر سینه ی خویش
بگفتم من خراب ِ این فراغم
#گیتی_رسائی

دلِ بیمار . ز منِ زار ترا می خواهد
گشته سربار بر این بار ترا می خواهد
هست در بند و گرفتار ترا می خواهد
تو ببین حال منِ زار ترا می خواهد
#گیتی_رسائی

یکبار و فقط یکبار
و نه برای همیشه
برای یک لحظه به من نگاه کن
آنقدر ترا در خود جا داده ام
که با یک نگاه میتوانم
قصه سالها را بگویم
و اگر تو فقط یکبار
و یک لحظه
به چشمانم عاشقانه بنگری
کتابیست این دلدادگیها
که رازش در چشمان منست
پس فقط یکبار نگاهم کن
#گیتی_رسائی

آورد خبر که رفته ای با دگری
آنسان که زخویشتن دگر بی خبری
گفتند که بی خبر شدی از غم ما
خوش باش که ما خوشیم از جان بسری.
#گیتی_رسائی

ای آفت جان رسم و ره عشق چنین نیست
تو نازکنی ، من بکشم، عشق همین نیست
بر خویش نظر کرده ای در آینه . اما
دیوانه ی عاشق بخدا روی زمین نیست
#گیتی_رسائی

ما را ز گذر کردن ایام خبر نیست
در بی خبری حسرت دیدار ندارم
گفتند چرا دل به دل آزار سپاری؟
گفتم به خدا بهتر از او یار ندارم
**********
صدبار ترا گفتم و هر بار شنیدی
صدبار مرا دیدی و انگار ندیدی
امید مرا بین ، که هنوزم که هنوزاست
آن برده ی زارم که به هیچم نخریدی
**********
حالا نه اثر مانده زمن نی خبر از تو
بس خط و نشان آخر هرجام کشیدی
دیوانه"رسا" بود که امید به دل بست
چون بلبل مستی شدی از بام پریدی
#گیتی_رسائی

هرجا که سحر هست
گمانم نفست هست
هرجا که غروب است
گمانم گذرت هست
مهتاب که آمد
خبر آمدنت بود
تا صبح خیال تو
به جای خودت آمد
#گیتی_رسائی

من وصله زدم ز درد بر خویش بسی
از دوست و از دشمن و از خار و خسی
آنسان که ز بود من نشان نیست به دهر
دیگر به سرم نیست هوا و هوسی
#گیتی_رسائی

دردهایم را به هر کس گفته ام
سرتکان داده سپس خندیده است
وه چه آسان میشود از درد هم
بگذریم و خنده بر لب آوریم
#گیتی_رسائی

گر نباشم روزگاری ، زار و نالان میشوی
از برای دیدنم شمع فروزان میشوی
لیک اکنون حال و روزم را نمیدانی چرا؟
کاشکی میشدچو جانم جان جانان میشدی
#گیتی_رسائی

بر دور سرت گشتم و دیدی هنرم را
آتش بگرفتست همه بال و پرم را
دیدم که پرستیده شدن بود خیالت
در پای تو مُردَم که نبینی اثرم را
#گیتی_رسائی

بیگانه باش بام منِ
بیگانه آشنا
هرضربه ای که خورده ام
از دوست بوده است
#گیتی_رسائی

ما را تو مکن خبر ز احوال خودت
خوش باش بکن حال تو با حال خودت
ما را بسپار دست غمها و برو
ما فکر تو هستیم . توئی خال خودت
#گیتی_رسائی
![crescentmoon b & w❥ڿڰۣ-- […] ●♆●❁ڿڰۣ❁ ஜℓvஜ ♡❃∘✤ ॐ♥..⭐..▾๑ ♡༺✿ ☾♡·✳︎· ❀‿ ❀♥❃.~*~. FR 5th FAB 2016!!!.~*~.❃∘❃ ✤ॐ ❦♥..⭐.♢∘❃♦♡❊** Have a Nice Day!**❊ღ ༺✿♡^^❥•*`*•❥ ♥♫ La-la-la Bonne vie ♪ ♥ ᘡlvᘡ❁ڿڰۣ❁●♆●](https://i.pinimg.com/564x/5f/b4/93/5fb493661ca2b8671af20fd5b582eaba.jpg)
مرا با دیده ی گریان ندیدی؟
ندیدی آنهمه دلدادگی را؟
نپرسیدی چرا لب بسته هستم؟
چرا آتش گرفته پیکرم را؟
اگر چه رفته ای
کی رفتی از یاد
هنوزم بر سر
پیمان نشستم
هنوزم همچنانم من
که بودم
هنوزم همچنانم من
که هستم
#گیتی_رسائی

هزاران سال گر باشم هنوزم
دو چشمم مستِ دیدار تو باشد
نمیدانم چه کردی با دل من
که دل دیوانه ی روی تو باشد
#گیتی_رسائی

گاه فکر میکنم
کاش ندیده بودمت
گاه فکر میکنم
کاش چشمم به چشمانت نمی افتاد
گاه فکر میکنم
چه خوش میگذشت اگر با تو میگذشت
و حال فکر میکنم
چه سخت بود گذشتن از تو
با آنکه نامهربان بودی
#گیتی_رسائی

رود آمد و
دردهای مردم را برد
دود آمدو
روی غنچه ها را
پژمرد
از گرمی سوز دل
جهانی افسرد
خوش آنکه نداشت دل
ولیکن افسوس
دل دار ز غمگساری مردم
مُرد
#گیتی_رسائی

کاشکی از سر من فکر و خیالت برود
گرمی لذت آن چشم سیاهت برود
وای اگر بی تو شبی را به سرآرم
چه شود؟
انتظارت برود ، نقش نگاهت برود
#گیتی_رسائی

عمر بگذشته حبابی بود و
گم شد در زمان
لیک با یادت
بمانند نفس
درحالت جان کَندَنم
#گیتی_رسائی