۳۰
مهر
از خدا هم دگر بریده اَمان
چون جهان پر شدست از حیوان
میدَرند و خورند مال حرام
برده از یاد حرمت انسان
بادروغ و ریا و با تزویر
تکیه کرده به رحمت قرآن
نیست در کس شرف بقدر پشیز
میخورند خون بمثل آبِ روان
برسر سفره ی خداوندی
میفروشند عزت و ایمان
همچو درندگان خون آشام
زده چوب حراج بر فرقان
سروری میکنند با زر و سیم
آنکه حیف است پوشش اَش پالان
مانده اکنون "رسا" درین افکار
پس خدا کو؟ کجا دهد تاوان؟
گیتی رسائی