دیوار تنهائی

بر سر دیوار تنهائی

به روید خارها

حاصل این سینه ی ما

غیر خار و خس نبود

#گیتی_رسائی

رنگ خنده

گفتند بخند ، تاکه بخندد به تو جهان

زین خنده های بی هدفم پاره شد دهان

هرکس که دید خنده ی من گریه اش گرفت

چون رنگ ِ درد دارد و سوز و غم نهان

#گیتی_رسائی

خرانست

درین غربتکده حالم نزار است

سراپایم گرفتار غبار است

ز خود بیرون شدن ، شد آرزویم

خرانست، گرچه میدانم بهار است

#گیتی_رسائی

چون قبله شدی

هرشب که دلم هوای رویت بکند

دیوانه شود ، سفر به کویت بکند

از مذهب و آئین گذر خواهد کرد

چون قبله شوی و ، رو به سویت بکند

#گیتی_رسائی

بی خبر بودم

آنچنان مست تو بودم

بی خبر بودم ز خویش

آتشی افتاد بر جانم

ندانم از کجا؟

#گیتی_رسائی

تو آگه نیستی

سوزم از اینست می سوزم

تو اگه نیستی

شد جهانی باخبر اما

تو اگه نیستی

حنجره شد پاره و آتش

به جانم ریخته

رشته ی عمرم گسست از هم

تو آگه نیستی

#گیتی_رسائی

چرخ ملعون

عجب دارم ز گردشهای گردون

که از گردیدنش دلها شود خون

ندیدم خوشدلی در این زمانه

چرا گردون؟ بگو این چرخ ملعون

#گیتی_رسائی

فریاد من

شهر را

فریاد من از خویش بی خود میکند

تا رسد بر گوش تو

من زین جهان بگذشته ام

#گیتی_رسائی

خوش آنکه خوابست

می سوزم و نیست همزبانی

از دیده ی من جهان خرابست

فریاد شکسته در گلویم

مُردَم به خدا ،خوش آنکه خوابست

#گیتی_رسائی

دل سپردن

بی تعقل دل سپردن

همچو آتش بازیست

زین سبب می سوزم و

فریاد بی حاصل کنم

#گیتی_رسائی

قلم

با قلم راز دل هماره کنم

گر نباشد قلم چه چاره کنم؟

همدمی جز قلم ندارم من

درددلها هزار باره کنم

#گیتی_رسائی

آغاز........

راز اگر در دل نماند . راز نیست

هیچ ناله هم . نوای ساز نیست

مرده را در گور باید زین سبب

گر ندانی مرگ را آغاز نیست

#گیتی_رسائی

حاصل یک عمر بندگی

ما را دلست حاصل یک عمربندگی

بد حاصلیست

حاصل یک عمر زندگی

#گیتی_رسائی

چرخ زمانه

من از فراز و نشیب زمانه فهمیدم

که چرخ در تب و تاب است

وقت چرخیدن

#گیتی_رسائی

عقربه های زمان ساز

عقربکها چه بی خیال ز غم

با چه سرعت به پیش میتازند

عاشقانه به روی هم غلطند

در زمان گوئیا به پروازند

غافل از دردِ سینه ی من و تو

بی پر و بال بس هوسبازند

همچو ما نیستند اسیر زمین

نیست پایان همیشه آغازند

پای بر پای هم رها سرشان

بی خبر از زمان ، در آوازند

حسرتم گشته سر خوشیهاشان

که نه فرمانده . نی چو سربازند

نه غمِ رفتن زمان بخورند

گرچه خود عامل زمان سازند

میشود بس کنی "رسا" گله را؟

همه در این قمار می بازند

#گیتی رسائی

بریدی دل

بریدی دل ز ما

بستی به دشمن

سزاوار چنین رسمی نبودیم

#گیتی_رسائی

تصویر حبیب

ما را نَبُوَد هراس از چشم رقیب

بر دیده ی او نشسته

تصویر حبیب

#گیتی_رسائی

بی درد

درگیر ِ درد را قصه به خوابش نمیکند

آتش چو پا گرفت . آب مهارش نمیکند

شهری اسیر محت و قحطی و گشنگیست

بیدرد را ، آه کبابش نمیکند

#گیتی_رسائی

جهان آلوده

گردیده جهان به خاک و خون آلوده

یک کس به جهان نبوده تن آسوده

آنگه که اجل، رها کند انسان را

جان و تن آدمی دگر فرسوده

#گیتی_رسائی

سرسازش ندارد

سرسازش ندارد دور گردون

فقط درد است روز از روز افزون

به نامردی جهان را کرده آباد

زده بر جان و بر ایمان شبیخون

#گیتی_رسائی

رسم جفا

صد گونه تو بهر دل ِ ما دام نهادی

صد عهد ببستی و ، دو صد وعده بدادی

این رسم جفا پیشگیت بود از آغاز

آخر ز وفا ، جام به دست که تو دادی

#گیتی_رسائی

پاگیرت شود

چو دادی دل نباید پس بگیری

وگرنه در غم و حسرت بمیری

ندانی کاسبی با دل حرام است؟

که پا گیرت شود دروقت پیری

#گیتی_رسائی

خردگشته استخوانم

خداوندا بده تاب و توانم

که از خود بگذرم تا می توانم

دگر لبریز گشته طاقت من

تو گوئی خرد گشته استخوانم

#گیتی_رسائی

پابند تو هستم

ندانستم که دل بند تو هستم

چنان دیوانه در بند تو هستم

کنون دانم که رفتی از کنارم

هنوزم سخت پابند تو هستم

#گیتی_رسائی

دل مردم

زمانه کارش آزار و عذابست

خوشا آنکس که بیداریش خوابست

فقط نامردمان را میدهد کام

دل مردم خرابست و کبابست

#گیتی_رسائی

محنت سرا

عجب دارم که با غم هم توان زیست

کسی راضی درین محنت سرا نیست

جهان گرم است از نالیدن ما

یکی خوشبخت در این ناکجا نیست

#گیتی_رسائی

بعشق تو

در آینه گر می نگرم، بعشق روی تو بود

در شهر اگر میگذارم، بعشق کوی تو بود

عادت شده اینکه با تو باشم شب و روز

برچنگ چو میزنم ، بعشق موی تو بود

#گیتی_رسائی

میشود؟

میشود جان را فدای یار کرد

دردها را روی هم انبار کرد

میشود بر روی دل سنگی گذاشت

روی سوز سینه آهنگی گذاشت

میشود پنهان شدن در ناکجا

چشم پوشیدن ز هر جور و جفا

میشود قانع شدن بر بیش و کم

بر تن و جان گه پذیری نیش هم

میشود با درد تن گردی اجین

با گذشتن گه شود مرد این چنین

میشود با نا امیدی دوست شد

جسم و جانت استخوان و پوست شد

میشود آتش زنی کاشانه ات

چشم پوشی از گل و گلخانه ات

میشود این کارها را بیش کرد

ظلم بر هستی و جان خویش کرد

لیک آسان نیست چشم و گوش بست

دیده می بیند همه افکار پست

گشته کشتار همه پیر و جوان

رسم نامردان این دور و زمان

میشود آیا "رسا" آسان گذشت؟

بی خبر در خیل غمداران نشست؟

#گیتی_رسائی

فریاد به افلاک رسید

هرچه فریاد زدم تا که به گوشی برسد

سینه شد پاره و فریاد به افلاک رسید

گشت فریاد دو صد ناله و در هم پیچید

ولی افسوس بشد باد و به گوشی نرسید

#گیتی_رسائی

حریف دل تنگ

هیچکس نیست خدایا ،حریف دلِ تنگ

با کسی هم نتوان کرد درین دنیا جنگ

ما که درسوگ دل خویش نشستیم به خاک

نشنیدیم در این دهر بجز  ناله و فریاد آهنگ

#گیتی_رسائی