آنکس که مرا ز خود نداند
راز دل من ز رخ نخواند
خواهم که بوقت مردن من
یادم ز دل و زدیده راند
#گیتی_رسائی
آنکس که مرا ز خود نداند
راز دل من ز رخ نخواند
خواهم که بوقت مردن من
یادم ز دل و زدیده راند
#گیتی_رسائی
عمریست که بی تو زندگی می گذرذ
در آتش و آب زندگی می گذرد
در حسرت روزهای بر باد شده
بی وقفه چه تلخ زندگی می گذرد
#گیتی_رسائی
در این دریای طوفانی
مرا با توست پیمانی
سرشکم هست پنهانی
مگو هرگز که میدانی
دل دیوانه ی من را
مبر با خود به مهمانی
که رسوا می شوم آنجا
ازین حال پریشانی
همان بهتر که درپایت
بگیرم نقش قربانی
بده فرمان که تا میرم
بدون هیچ تاوانی
"رسا" را کی غمی باشد
ندارد عشق پایانی
#گیتی_رسائی
کاش می شد با تو گویم
دردها چون می کند
با دل و با دیده و
با روز و با شبهای
من..
#گیتی_رسائی
دردا که نوازشم نکردی
آن لحظه که محتاج تو بودم
حالا چه ثمر اگر بیائی
من خاک دلم سبو نمودم
#گیتی_رسائی
آرزوی لحظه های باتو بودن
نیست دیگر در سرم
آنقدر در خلوتم باتو نشستم
نیستم دیگر
توام
گیتی_رسائی
هزار مرتبه رحم آورد به من
مرداب
چه دردهای لجن گونه در
گلو دارم
خیال خوش که ندیدم .سراسرش
غم بود
درون سینه ی بشکسته ام
عدو دارم
#گیتی_رسائی
ندارم حسرت ماندن به دنیا
پُرم از دردهای بی نهایت
چه میدانی چه دارم من به سینه
چرا ترسم من از روز قیامت؟
#گیتی_رسائی
می شنیدم هرکه می بیند ترا
دل میدهد
در میان این همه دل
حق بود گمگشته را
#گیتی_رسائی
سالها ست که باتو
زندگی کردم
بی آنکه تو باشی
گریستنها را تجربه کردم
#گیتی_رسائی
به میهمانی چشم تو آمدم
تو ندیدی
زمن تو روی گرفتی
نیاز من تو ندیدی
به غمزه ،عم تو فزودی
به عشوه دل بربودی
من آمدم ، تو نبودی
#گیتی_رسائی
عمریست غمت در دل من خانه گزیده
جز روی ترا در همه ی عمر ندیده
شب تا به سحر راز و نیازم همه با توست
یادِ تو درون جگر حون شده ام تار تنیده
#گیتی_رسائی
بر من نگاه کن تو ببین پیر گشته ام
اندر فراق تو ز جهان سیر گشته ام
دیگر نمانده در کف من غیر یاد تو
چون شیرِ پای بسته . زمینگیر گشته ام
#گیتی_رسائی
از من به تو باشد این نصیحت
مُردست در این جهان حقیقت
پس به که به فکر خویش باشی
ازپشت زند به تو رفیقت
سرگذشت عشق با دل ساز شد
بعد از آن با درد هم آواز شد
بردل عاشق نشان غم نهاد
آری آری . این چنین آغاز شد
#گیتی_رسائی
گفتم . دهها کتاب شعر سیاه کردم
نبودی
گفتم تو چه کردی؟
گفت
بی تو زندگی نکردم
#گیتی_رسائی
چون اشک بشو به چشم من پای گذار
من روی خزانیم، توئی باد بهار
هرچند که این خیال و خوابست ولی
تعبیر بکن تو خواب مارا ای یار
#گیتی_رسائی
دل را نبود به دل گذاری
پس گفته غلط که هست راهی
در سینه ی ما دلیست پر درد
اما تو به سینه دل نداری
#گیتی_رسائی
از من تو مپرس ، حال دل را چون است
هر روز غم از روز دگر افزون است
گفتند بکش به درو غمها خطی
گفتم نشود، که غم زحد بیرون است
#گیتی_رسائی
به رویا میروم از تنگی دل
که اندر خواب بینم روی ماهت
چه میدانی چه حالی دارم امشب
خودت دانی همین باشد گناهت
#گیتی_رسائی