رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

حضورم فقط یک بودن است . همین .

نه شاعرم و نه ادعائی دارم که کم توان تر از هرگونه توانی هستم .

اگر نوشته ای دارم فقط یک دلنوشته از دلتنگیهام است و بس .

بایگانی

۲۹ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

۳۰
آذر

"hands" | monia merlo


شنیدم بر لبت نام من آمد


به روی گل تو گوئی شبنم آمد


چنان مستم از آنشب تا به امروز


بجان خسته ی من مرهم آمد


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۲۹
آذر

𝒸𝑜𝓈𝓂𝒾𝒸𝒾𝓈𝓁𝒶𝓃𝒹𝑒𝓇 ☽


میان گریه خندیدن حرام است


بدون درد نالیدن حرام است


منم آن دلقک بی های و بی هو


به شب خواب شفق دیدن حرام است


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۲۸
آذر


امشب خیال روی تو حالم خراب کرد


یاد گذشته ها ی دور دلم را کباب کرد


دیگر حساب عمر ز دستم برون شده


من را درین زمانه اجل هم جواب کرد


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۲۷
آذر


توانستم که بی تو


بگذرانم عمر را


گفتی عجب دارم


تو از دل بی خبر هستی و


من گفتم عجب دارم


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۲۶
آذر

Animasyonlu Fotoğraf


مکن با خود مرا دشمن . که خویشم


مسلمانم، نباشد کفر کیشم


نمیدانی تو حال و روز من را


وگرنه کی زنی اینگونه نیشم


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۲۵
آذر

Animasyonlu Fotoğraf


می شود ای نازنین یادم کنی؟


بی خبر آئی ، مرا شادم کنی؟


پای بگذاری به روی دیده ام


من خرابم پاک، آبادم کنی؟


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۲۴
آذر

Follow me for more @QueenAlise


شرمم آید که نگاهت بکنم . پیش همه


یا شکایت زغم دل بکنم . پیش همه


گرچه سخت است چنین خود شکنی میدانم


کاش میشد که رهایت بکنم پیش همه


#گیتی_رسائی



  • گیتی رسایی
۲۲
آذر

w i n d


دل با من و ، من با دل و، ما خسته ازین دهر


از دستِ اجل شهد بود ، کامم از این  زهر


خوردم غمِ این و ، غم آن و، غم یاران


هر روز غمی روی غمی هست درین شهر


#گیتی_ رسائی

  • گیتی رسایی
۲۱
آذر

This blog is dedicated to beautiful Gifs. There is something about a beautiful Gif that is...


دل ِ بینوا تا به کی غم خورَد؟


بجای شر و شور ، ماتم خورَد؟


بوَد خسته از گردش روزگار


شده عادتش . خون ز جامم خورَد


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۲۰
آذر

-


جوان بودم . از عشق پیرم کنون


چو شام سیه .تیرو تارم کنون


چنان رفته ام از خود و خویشتن


نه کاه و . نه کوهم. غبارم کنون


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۱۹
آذر

Maria Ivonne Leiva: Google+


شررها ز تو خورده بر جان من


چنین آتشی سوخت بنیان من


چه سود است فریاد و افغان من


غلط نیست گر رفته بر باد ایمان من


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۱۸
آذر


به یادت هست روزی روزگاری؟


کنارت داشتم صبر و قراری؟


دلم با درد و غم کی آشنا بود؟


به چشمانت نگاهم مبتلا بود


صدایت بود آهنگ و سرودم


نگاهت بود گرمای وجودم


دمی بی تو نبود اندر خیالم


نفس در سینه ام میشد وبالم


دریغا رفت همچون بادِ سَرسَر


گل باغ جوانی گشت پرپر


کنون دارم غمِ هنگام پیری


بدست خاطراتم . چون اسیری


خوشا آنکس که مُرد اندرجوانی


نشد بار دلش این زندگانی


به هرساعت هزاران غم ببینی


ازین گلشن بجز ماتم نچینی


"رسا" پیران به سینه زرد رنگند


به زیر چرخ گردن خرده سنگند


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۱۷
آذر

African Art Cross Stitch Pattern - African Woman Cross Stitch - Hand Embroidery - Printable Embroidery - African Prints - Digital Africa

که بودی کین چنین خامم نمودی؟


به یک ناز نگه رامم نمودی؟


نشستی در کنارم همچو مهتاب


چو آتش بودم آرامم نمودی


ز بی تابی بُدَم در تاب  و در تب


قدح بودم ولی جامم نمودی


ز شهد عشق گفتی از برایم


شرابی ناب در کامم نمودی


اسیرم کردی و بگذشتی از من


رها بودم تو در دامم نمودی


"رسا" را برده بودی عرش اما


به یک غمزه چنین زارم نمودی


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۱۶
آذر

Umbrella...Ella...ella...eh...eh...eh...


نشاندم داغ جایت بر دو دیده


چنین عاشق بدنیا کو ؟که دیده ؟


تو تا رفتی غمت آمد سراغم


درون زمهریر درد. داغم


چه میخواهد ز جان من خیالت؟


به دیده میکشد نقش جمالت؟


شب و روزم سیاه و تار و تیره


چنان مرغی که در طوفان اسیره


نمیخواهم که بشتابی به سویم


که رفته پیش یاران آبرویم


ازین حالی که دارم در فروزم


درون خویشتن در ساز و سوزم


"رسا" را نیست دیگر راه چاره


نباشد راه برگشت دو باره


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۱۵
آذر

Image result for ‫بهار عاشقانه‬‎


محزون نشسته ام که بیائی


در انتظار


عمریست رفته ای و منم


پاک غصه دار


اندر خیال خویش ترا


جستجوگرم


چندین خزان گذشت


کجائی تو نو بهار؟


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۱۴
آذر

Related image


مادری بود چون نسیم بهار


بعد او نیست حسرتی درکار


شد سیه رنگهای گلشن ما


بر دل و دیده ام نشسته غبار


# گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۱۳
آذر

"Then" - Tommy Ingberg www.ingberg.com


نمی دانم


سفیدها سیاهها را خوردند که


سفید شدند


یا سیاهها سفیدها را خوردندکه


سیاه شدند


آخر این  دنیا جزیره ی


آدمخوران است


#گیتی _رسائی

  • گیتی رسایی
۱۲
آذر

Image result for ‫خوابهای  عاشقانه‬‎


به خوابم آمدی با چشم گریان


به من گفتی ، پشیمانم پشیمان


مگر در خواب بینم این چنینی


ترا دیدم به بیداری غزلخوان


نگاه از من گرفتی وای برمن


به حسرت مانده ام سر در گریبان


چرا با من چنین کردی؟ ندانم


چه دیدی ؟ گین چنین دادی تو تاوان


نظر بر من نکردی از ره لطف


نظر بازی نمودی با حریفان


نخواندی از نگاهم سوز دل را


سرت گرم خوشی در جمع یاران


"رسا" عمریست میسوزد چه دانی؟


ندانی تو غم و سوزم بدین سان


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۱۱
آذر


مرهم گذاشتی به خیالت ؟ نه درد بود


آهی برآمد از دل زارم . که سرد بود


دیگر مپرس حال مرا . رشته ها گسست


از من نمانده هیچ.  همان هیچ گرد بود


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۱۰
آذر

I love you, my sweet Sergey, my charming Russian man!


همه گفتند ره عشق نباشد هموار


گر چنین یار بود بر سر دوشت آوار


رفتم و دل به خطا کرد مرا همره خویش


من شدم عاشق و افتاد دلم از من پیش


من شدم مضحکه ی دست دل نا اهلم


بین مرا حال که در آخر خطِ جهلم


خنده دارد بخدا حال من و حال دلم


کو زبانی که دهم شرح ز احوال دلم


من شدم پیر و دلم عشق جوانی دارد


گشته چون کودک و امیال نهانی دارد


ترسم آخر به ره باد دهد هستی من


من نخورده همه جا جارزند مستی من


وای بر حال"رسا" ودل دیوانه ی خویش


گرگ دل کی به صبوری بشود همچون میش


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۰۹
آذر


کاشکی در سینه ی من دل نبود


در میان موج و طوفان بود.درساحل نبود


کاشکی ارام بودم همچو دریا بی خروش


صاف و آبی رنگ .فارغ بودم از هرجنب و جوش


کاشکی یا سنگ بودم. یا کلوخ شوره زار


یا شرابی تلخ بودم تلختر از زهر مار


کاشکی از پای تا سر در تنم یک رگ نبود


آنزمان از شاد بودن در جهانم شک نبود


بار سنگینی به دوش من نهاده زندگی


هرکه دارد دل . بسوزد تا ته درماندگی


بس شنیدی یک دل بی غم نباشد در جهان؟


منکه با هر دم در آید از دهانم الامان


از تمام زندگی دارم شکایت گوش کو


بر تنم جای دو صد نیش است یارب نوش کو


ساقی و جام و شراب و لذت دنیا کجاست؟


این تن ناسور ما از غم ندیدست و نخواست


لااقل یک مرگ راحت کن نصیب جان من


تا رسم بی دردسر آنجا که هست جانان من


حسرتش باشد"رسا" این آخرین فریاد اوست


می کشد از سینه آهی . شکوه ها از داد اوست


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۰۸
آذر

9,999,999 Pictures & Photography & Art - Topluluk - Google+


گفتم به نگاه ، باز دلتنگ شدم


با دیدن او ، با تو سر جنگ شدم


گفتا که بترسم ز هوسهای تو من


از گفته ی او به روی صد رنگ شدم


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۰۷
آذر


به دشت آرزوها پا نهادم


وجودم را به رویا هدیه دادم


ندانستم که آنجا پر ز خار است


ولی این دل هنوز امیدوار است


مدارا می کنی اما نه با من


تو پروا می کنی اما نه با من


به درد خویشتن تا کی بسوزم؟


نمیخواهم درین رویا بسوزم


سرشکم گشته یار شام و روزم


نگه برمن مکن . بنگر به سوزم


بجان خویشتن می سوزدم دل


نبودم همدمش در حل مشکل


فقط غم روی غمهایش نهادم


همه آرامشش بر باد دادم


چنان آزردمش این بینوا را


تو گوئی بردم از خاطر خدا را


برایش هدیه ام درد و بلا بود


نبرد از بودنم لذت .جفا بود


ندانم قدر او اکنون. چه حاصل؟


همین دوراست گویا دور باطل


"رسا " بس کن . گذشته کار از کار


تو پیری و دلت هم گشته بیمار


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۰۶
آذر

Güzel Renkler ♥️


بردی تو دلم چه ظالمانه


بازیچه شدم چه عاشقانه


بگذشته بهارِ زندگانی


دیگر نزند گلی جوانه


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۰۵
آذر


درد و غم را، همنوائی لازم است


مرده دل را ، همصدائی لازم است


درمیان جمع تنها زندگی کردن غم است


اندرین غوغای بی احساس


درد بیدوائی لازم است


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۰۴
آذر

Image result for ‫تابلوی شیرین و فرهاد‬‎


به جان دردم نهادی، شاد بودم


زدی خنده به من ، فریاد بودم


چه حاصل داشت این دیوانگیها


تو شیرینی و من، فرهاد بودم


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۰۳
آذر


دادم به تو دل ، چه احمقانه


این بود ز گردش زمانه


یک عمر دل از همه ربودم


در دام تو من چو دانه بودم


گفتی که برو، کجا؟ ندانم


زین دام چگونه خود رهانم؟


من بسته ی دری و موی گشتم


وابسته به کوی و بوی گشتم


اسم تو به طالعم نوشتم


این بود تمام سر نوشتم


غافل که زمانه این نمیخواست


ما را بشکست و خویش برپاست


حالا به تقاص دل نشستم


تاوان منی که دل شکستم


بیهوده" رسا" مکن تو فریاد


اینست سزای آدمیزاد


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی
۰۲
آذر

.


ارزانی تو هرآنچه دارم


آخر بجز ای غمت چه دارم


مُردست به سینه شادمانی


درد است و بلا همینکه دارم


#گیتی_ رسائی

  • گیتی رسایی
۰۱
آذر

Inspira


من سرزده رفتم به مناجات ِ دل تنگ


تا شکوه کنم از ستم مردم صد رنگ


دیدم که شکستست ز بیداد زمانه


گفتا که ز احساس شدم همسفر سنگ


#گیتی_رسائی

  • گیتی رسایی