دلقکم
جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۶ ب.ظ
گاه گاهی که به خود می نگرم
دلقکم مست . زخود بی خبرم
مستیم نیست زجام و دف و نی
آتشی هست که زد بر جگرم
گیتی رسائی
گاه گاهی که به خود می نگرم
دلقکم مست . زخود بی خبرم
مستیم نیست زجام و دف و نی
آتشی هست که زد بر جگرم
گیتی رسائی
پاییز من از آنجایی آغاز می شود
که
تو چند قدم از شعرهایم دور می شوی
بانو
...
همیشه
همین است که می بینی
برگ
ها وقتی به مردن فکر می کنند
که
مهر تمام شده باشد...
همه چیز کنار تو لطیف است
پونههای لب رودخانه
آغوش تو که باشد
خواب،
دیگر بهانه ای برای خستگی نیست
و تپش های قلبت،
می شود لالایی کودکانه ام…
کنارم بمان…
می خواهم صبح،
چشمهایم در نگاه تو بیدار شوند...