برصورت مرگ بوسه دادن
سه شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۵۹ ب.ظ
رفتست ز دل قرار و تابم
هرلحظه دچار اضطرابم
آسوده نی ام هراس دارم
بر داغ زمانه پاسدارم
برتارک این جهان غبارم
اشکم که ز دیدگان نبارم
از خویش بریده ام به یکبار
بد جور شدم چنین گرفتار
عادت شده بی قرار بودن
خود سوختن و شراره بودن
با درد زشب گذار کردن
بر کار جهان هوار کردن
هرحرف زاین وآن شنیدن
امید ز خویشتن بریدن
بر خواب و خیال دل نهادن
بر صورت مرگ بوسه دادن
آشفته تر از "رسا" کسی نیست
در باغ جهان چو او خسی نیست
#گیتی_رسائی
- ۹۷/۰۸/۲۹