رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

حضورم فقط یک بودن است . همین .

نه شاعرم و نه ادعائی دارم که کم توان تر از هرگونه توانی هستم .

اگر نوشته ای دارم فقط یک دلنوشته از دلتنگیهام است و بس .

بایگانی

مظهر مهر و وفا

شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۵۲ ب.ظ

نظرات  (۲)

  • علیرضا قاسمی نژاد
  • ما که با درد آشنا وز خویشتن بیگانه ایم! بهر خلق افسانه میخوانیم و خود افسانه ایم!

    پاسخ:
    با دردودی بی پایان / و مگر از ما جز افسانه به جا میماند . لاجرم باید شاکر باشیم اگر افسانه ای بماند

    سپاسگزار حضورتان هستم

    در آن روزی که قصد رفتن از پبشم نمودی ندانستی چرا؟

    نگاهم با نگاهت پیوند خورده ندانستی چرا؟

    دل نامهربانت به آنجایی که می رفت مرا پیش از تو برده ندانستی چرا؟

    برای با تو بودند چه لحظه ها شمرده ندانستی چرا؟

    خزان آرزوها هنوز عکس تو را از صفحه ذهنم نبرده ندانستی چرا؟

    دلم تنهایی اش را به دست باد نابودی سپرده ندانستی چرا؟

     

    سلام خواهرم دل نوشتهای مظهر مهر و وفا بسیار به دلم نشست لذت بردم دستتون درد نکنه موفق باشید.

    پاسخ:
    شما مرا به بودن دلگرم میکنید . باور کنید من فقط  و فقط از دلم مینویسم . چه میشود کرد دنیای پر دردی داریم . هر سو که نگاه میکنیم درد و درد

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی