رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

رویاهای تنهائی من

حضورم فقط یک بودن است . همین .

نه شاعرم و نه ادعائی دارم که کم توان تر از هرگونه توانی هستم .

اگر نوشته ای دارم فقط یک دلنوشته از دلتنگیهام است و بس .

بایگانی

رسیده بر لبم جان

يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۲۵ ب.ظ

نظرات  (۱)

بهار طی شد و ناکام ماندم از گلزار

لبم به جان نرسید و رسید جان بر لب

 

برلب من نه لب نوشین که جان بخشم زشوق

ساغر می‌قدر این نعمت نمی داند که چیست

 

لب جان پــــــــــــــرور خود را به لبم نه ز وفا

که ترا جان به لب‌ ای ‌جان و مراجان به لب است

 

سلام خواهرم دست گلتون درد نکنه با این دلنوشته هاتون بسیار زیبا می نویسید همیشه موفق باشید. انشاالله

پاسخ:
با درود فراوان . شما آنقدر مهربان هستید که واقعا من شرمنده هستم . به دیدنم میائید و دلم را شاد میکنید . سعادتیست برادر مجازی مثل شما داشتن. امیدوارم لایق اینهمه محبت شما باشم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی