چهارشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۲۱ ب.ظ
-
۰
۰
- ۹۹/۰۹/۱۹
پاسخ:
با درود به شما که اینهمه مهربانید . خوشحالم که همیشه از شما پیامی دارم
آنقدر در زمین لطافت هست
که به آن روز و شب رکوع کنی
خشم را بسپری به آب روان
با کمی مهر سّد جو کنی
بروی با بهانه ای زیبا
ناگهان عشق را شروع کنی
آنقدر شعر خوب و زیبا هست
که بخواهی به آن رجوع کنی
آسمان حدّ همطرازی تُست
گر به زیر آیی و خضوع کنی
شب یلدا بدون پایان نیست
می توانی از آن طلوع کنی
از سینه تنگم دل دیوانه گریزد دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد من از دل و دل از من دیوانه گریزد دیوانه ندیدم که ز دیوانه گریزد
عاقل مباش تا غم دیوانگان خوری
دیوانه باش تا غم تو عاقلان خورند
زهشیاران عالم هرکه رادیدم غمی دارد
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد
از برای امتحان چندی مرا دیوانه کن
گر به از مجنون نباشم باز عاقل کن مرا
کجا دربزم اوجای چومن دیوانهای باشد
مقام همچومن دیوانه ای ویرانه ای باشد
گرد باد بی سرانجامم که از دیوانگی
بر سر خود ریزم از حسرت غبار خویشتن